چاشنی زده، بامزه، دارای مزه ویژه
flavoured
چاشنی زده، بامزه، دارای مزه ویژه
انگلیسی به انگلیسی
• having a taste; seasoned; containing flavoring (also flavored)
جملات نمونه
1. The food they eat is very highly flavoured.
[ترجمه ترگمان]غذایی که آن ها می خورند بسیار با طعم است
[ترجمه گوگل]مواد غذایی که آنها می خورند بسیار طعم دارند
[ترجمه گوگل]مواد غذایی که آنها می خورند بسیار طعم دارند
2. This dish is flavoured with lemon grass and garlic.
[ترجمه ترگمان]این بشقاب با علف لیمو و سیر تهیه می شود
[ترجمه گوگل]این ظرف با چمن لیمو و سیر طعم دارد
[ترجمه گوگل]این ظرف با چمن لیمو و سیر طعم دارد
3. The pudding was delicately flavoured with vanilla.
[ترجمه ترگمان]دسر با طعم وانیل با طعم وانیل به مشام می رسید
[ترجمه گوگل]پودینگ با وانیل به طرز محسوسی تقسیم شده است
[ترجمه گوگل]پودینگ با وانیل به طرز محسوسی تقسیم شده است
4. The sweet was a mousse flavoured with whisky.
[ترجمه ترگمان]مزه شیرین ویسکی با ویسکی بود
[ترجمه گوگل]شیرین یک موش با طعم ویسکی بود
[ترجمه گوگل]شیرین یک موش با طعم ویسکی بود
5. Many of these recipes are highly flavoured.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این دستور العمل های بالا بسیار عالی هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از این دستور العمل ها بسیار طعم دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از این دستور العمل ها بسیار طعم دارند
6. This sauce is flavoured with garlic and herbs.
[ترجمه ترگمان]این سس با سیر و علف تهیه می شود
[ترجمه گوگل]این سس با سیر و گیاهان طعم دارد
[ترجمه گوگل]این سس با سیر و گیاهان طعم دارد
7. He used to love milk flavoured with vanilla.
[ترجمه ترگمان]او با عطر وانیل دوست داشت
[ترجمه گوگل]او عاشق شیر با طعم وانیل است
[ترجمه گوگل]او عاشق شیر با طعم وانیل است
8. The wines of Alsace are dry and delicately flavoured.
[ترجمه ترگمان]شرابه ای آلزاس خشک و delicately
[ترجمه گوگل]شراب آلزاس خشک و ظریف طعم دارند
[ترجمه گوگل]شراب آلزاس خشک و ظریف طعم دارند
9. Poach in sugar syrup flavoured with vanilla or ginger.
[ترجمه ترگمان]طعم شیره قند با طعم وانیل و زنجبیل
[ترجمه گوگل]گوشت در شربت قند با طعم وانیل یا زنجبیل
[ترجمه گوگل]گوشت در شربت قند با طعم وانیل یا زنجبیل
10. His catches at Tring on flavoured maggot were extraordinary and led me to follow him.
[ترجمه ترگمان]او مچ کرم پنیر را گرفت و مرا به دنبال او برد
[ترجمه گوگل]جلب او در Tring در جارو طعم دهنده فوق العاده بود و من را به دنبال او بود
[ترجمه گوگل]جلب او در Tring در جارو طعم دهنده فوق العاده بود و من را به دنبال او بود
11. They can be flavoured with herbs and spices - vermouth is an example.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند با گیاهان و ادویه flavoured شوند - vermouth یک نمونه است
[ترجمه گوگل]آنها می توانند با گیاهان و ادویه جات ترش باشند - نمونه ای از ورموات است
[ترجمه گوگل]آنها می توانند با گیاهان و ادویه جات ترش باشند - نمونه ای از ورموات است
12. Haslet is a pork meat loaf, which is flavoured with a variety of herbs and spices.
[ترجمه ترگمان]Haslet یک قرص گوشت خوک است که با انواع گیاهان دارویی و ادویه جات تهیه می شود
[ترجمه گوگل]Haslet یک گوشت خوک گوشت خوار است که با انواع گیاهان و ادویه جات ترشیب می شود
[ترجمه گوگل]Haslet یک گوشت خوک گوشت خوار است که با انواع گیاهان و ادویه جات ترشیب می شود
13. It is sometimes flavoured with peppercorns.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها با peppercorns قابل مقایسه است
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات با فلفل قرمز طعم دارد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات با فلفل قرمز طعم دارد
14. With his brother he invented a paper-thin malt flavoured toasted flake of maize - the Corn Flake.
[ترجمه ترگمان]با برادرش مخلوطی از عصاره جو گندمی را اختراع کرد که طعم ذرت ذرت ذرت را با طعم تمشک مخلوط کرده بود
[ترجمه گوگل]با برادرش، یک ورقه نان از نان های کاغذی نازک ذرت، یعنی Flake Corn، اختراع کرد
[ترجمه گوگل]با برادرش، یک ورقه نان از نان های کاغذی نازک ذرت، یعنی Flake Corn، اختراع کرد
پیشنهاد کاربران
معطر
مزه دار شده، ادویه زده شده
طمع دار
کلمات دیگر: