زمان گذشته و اسم مفعول: forget، فراموش کرد، غفلت کرد
forgot
زمان گذشته و اسم مفعول: forget، فراموش کرد، غفلت کرد
انگلیسی به فارسی
زمان گذشته ساده فعل Forget
یادم رفت
انگلیسی به انگلیسی
( verb )
• : تعریف: past tense and a past participle of forget.
• forgot is the past tense of forget.
Infinitive: forget, Past Participle: forgotten
جملات نمونه
1. he forgot to sign the check
یادش رفت چک را امضا کند.
2. i forgot about my appointment with him
قرار ملاقات با او را فراموش کردم.
3. i forgot to buy milk, so i had to make another trip to the grocery
یادم رفت شیر بخرم لذا مجبور شدم یک دفعه ی دیگر به بقالی بروم.
4. you forgot your book again, you dope!
خنگ خدا! بازم کتابتو فراموش کردی !
5. ah, i forgot his name again!
آخ دوباره اسمش را فراموش کردم !
6. i almost forgot
نزدیک بود یادم برود.
7. oh, my gosh, i forgot the money
ای وای ! پول را یادم رفت !
8. In his hurry to leave, he forgot his passport.
[ترجمه ترگمان]عجله داشت که برود، گذرنامه اش را به دست فراموشی سپرد
[ترجمه گوگل]در عجله خود برای ترک، او پاسپورت خود را فراموش کرد
[ترجمه گوگل]در عجله خود برای ترک، او پاسپورت خود را فراموش کرد
9. Time does not wait for me, you forgot to take me away.
[ترجمه ترگمان]زمان برای من صبر نمی کنه، تو فراموش کردی منو ببری
[ترجمه گوگل]زمان برای من صبر نمی کند، شما فراموش کرده اید که مرا دور کند
[ترجمه گوگل]زمان برای من صبر نمی کند، شما فراموش کرده اید که مرا دور کند
10. The boy forgot where he put his textbook.
[ترجمه ترگمان]پسر یادش رفت که کتابش را کجا گذاشته
[ترجمه گوگل]پسر فراموش کرد که در آن کتاب خود را قرار داده است
[ترجمه گوگل]پسر فراموش کرد که در آن کتاب خود را قرار داده است
11. I completely forgot that it was his birthday yesterday.
[ترجمه ترگمان] کاملا یادم رفته بود که دیروز تولدش بود
[ترجمه گوگل]من کاملا فراموش کرده ام که روز تولد او دیروز بود
[ترجمه گوگل]من کاملا فراموش کرده ام که روز تولد او دیروز بود
12. I forgot to take my bag with me when I got off the bus.
[ترجمه ترگمان]یادم رفت وقتی از اتوبوس پیاده شدم کیفم رو با خودم ببرم
[ترجمه گوگل]وقتی از اتوبوس خارج شدم کیفم را با من فراموش کردم
[ترجمه گوگل]وقتی از اتوبوس خارج شدم کیفم را با من فراموش کردم
13. She's in a real huff because I forgot her birthday.
[ترجمه ترگمان]با اوقات تلخی گفت: چون تولدش رو یادم رفته بود
[ترجمه گوگل]او در حقیقت عاشقانه است، زیرا روز تولد او را فراموش کرده ام
[ترجمه گوگل]او در حقیقت عاشقانه است، زیرا روز تولد او را فراموش کرده ام
14. She forgot to post the letter.
[ترجمه ترگمان]یادش رفت نامه را پست کند
[ترجمه گوگل]او نامه را فراموش کرد
[ترجمه گوگل]او نامه را فراموش کرد
15. Do not, for one repulse, forgot the purpose that you resolved to effort.
[ترجمه ترگمان]نه، برای یک repulse، هدفی را که تصمیم گرفته اید فراموش کنید، فراموش نکنید
[ترجمه گوگل]برای یک انفجار، اهدافی را که شما تلاش کرده اید را فراموش کنید
[ترجمه گوگل]برای یک انفجار، اهدافی را که شما تلاش کرده اید را فراموش کنید
16. Sorry,I forgot. You don't need me anymore.
[ترجمه ترگمان] ببخشید، یادم رفته بود تو دیگه به من نیازی نداری
[ترجمه گوگل]ببخشید فراموش کردم شما دیگر به من نیاز ندارید
[ترجمه گوگل]ببخشید فراموش کردم شما دیگر به من نیاز ندارید
پیشنهاد کاربران
یادش رفت
گذشته ی forget هستش و میشه یادش رفت بود
فراموش کردن
بیخیال
کلمات دیگر: