1. He said yes right off the bat.
[ترجمه گیسو] همون اول بله رو گفت
[ترجمه ترگمان]او گفت بله درست از طرف خفاش
[ترجمه گوگل]او گفت: بله درست از خفاش
2. Kay answered right off the bat.
[ترجمه ترگمان]باشه جواب درست رو از چوب بیسبال جواب داد
[ترجمه گوگل]کی از سمت خفاش جواب داد
3. He learned right off the bat that you can't count on anything in this business.
[ترجمه پویا باباحاجیانی] او همون اول یاد گرفت که شما نمی تونی رو هیچ چیزی تو تجارت حساب کنی
[ترجمه ترگمان]اون درست از چوب بیس یاد گرفت که تو در این کار نمی تونی روی هر چیزی حساب کنی
[ترجمه گوگل]او درست از خفاش یاد گرفت که نمیتوانید روی هر چیزی در این کسب و کار حساب کنید
4. I could see right off the bat that there were going to be problems.
[ترجمه ترگمان]می توانستم درست بیرون از خفاش که قرار بود مشکلاتی وجود داشته باشد را ببینم
[ترجمه گوگل]من می توانستم خفاش را ببینم که مشکلی وجود دارد
5. At least not right off the bat.
[ترجمه ترگمان]حداقل نه از چوب بیسبال
[ترجمه گوگل]دست کم از خفاش خبری نیست
6. They hit it off very well right off the bat.
[ترجمه ترگمان] خیلی خوب از چوب بیس بال میزنن بیرون
[ترجمه گوگل]آنها خیلی خوب از خفاش خسته شده اند
7. Right off the bat you should have put two and two together.
[ترجمه ترگمان]درست بعد از اون چوب بیس تو باید دوتا و دوتا رو کنار هم قرار می دادی
[ترجمه گوگل]راست از خفاش شما باید دو و دو با هم قرار داده اند
8. That said, there is an important distinction established right off the bat.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، تمایزی مهم در مورد خفاش وجود دارد
[ترجمه گوگل]گفتم، یک تمایز مهم وجود دارد درست از خفاش
9. Let's get this out of the way right off the bat.
[ترجمه ترگمان]بیا این را از راه درست خارج کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید این را از راه درست از خفاش
10. I got home and right off the bat my mom told me to cook dinner.
[ترجمه ترگمان]من رفتم خونه و درست کنار چوب بیسبال مامانم بهم گفت که شام درست کنم
[ترجمه گوگل]من به خانه خاتمه دادم و مادرم به من دستور داد تا شام بخورم
11. Right off the bat, Dan agreed to the deal.
[ترجمه ترگمان]دن با این معامله موافقت کرد
[ترجمه گوگل]دن با خفاش، دون با معامله موافقت کرد
12. Foreign aid is one of the issues we have to deal with right off the bat.
[ترجمه ترگمان]کمک های خارجی یکی از موضوعاتی است که ما باید با درست کردن چوب دست و پنجه نرم کنیم
[ترجمه گوگل]کمک های خارجی یکی از مسائلی است که ما باید با آن کنار بگذاریم
13. I asked him to help, and he said yes right off the bat.
[ترجمه ترگمان]ازش خواستم کمک کنه و اون گفت آره از چوب بیس
[ترجمه گوگل]من از او خواستم که کمک کند، و او گفت: بله درست از خفاش
14. I was all prepared to put up a fight, he gave in right off the bat.
[ترجمه ترگمان]من آماده بودم که مبارزه کنم، اون درست از چوب بیسبال فرار کرد
[ترجمه گوگل]من همه آماده بودم تا مبارزه کنم، او به درستی از خفاش داد
15. After presenting a few packaging concepts for the foam hand-wash three - pack, they hit it right off the bat.
[ترجمه ترگمان]بعد از ارایه چند مفهوم بسته بندی برای شستشوی کف دست، آن ها درست قبل از ضربه زدن به آن ضربه زدند
[ترجمه گوگل]پس از ارائه چند مفاهیم بسته بندی برای سه فنجان شستشوی دست فوم، آنها آن را خنثی کردند