کلمه جو
صفحه اصلی

organised

انگلیسی به فارسی

سازمان یافته است، سازمان یافته، متشکل


انگلیسی به انگلیسی

• arranged, ordered, systematized; established, set up; existing on a large scale; efficient; united; formed into a labor union (also organized)

جملات نمونه

1. These courses cover a twelve-week period and are organised into three four-week modules.
[ترجمه ترگمان]این دوره ها یک دوره ۱۲ هفته ای را پوشش می دهند و به سه ماژول چهار هفته ای سازماندهی می شوند
[ترجمه گوگل]این دوره ها یک دوره دوازده هفته ای را پوشش می دهند و به سه ماژول چهار هفته ای سازماندهی شده اند

2. The parade was very well organised and passed without mishap.
[ترجمه ترگمان]این رژه به خوبی سازماندهی شده بود و بدون حادثه ناگوار گذشت
[ترجمه گوگل]رژه بسیار خوب سازماندهی شد و بدون صدمه زدن به تصویب رسید

3. She has been involved in the war against organised crime.
[ترجمه ترگمان]او در جنگ علیه جرائم سازمان یافته دخالت داشته است
[ترجمه گوگل]او در جنگ علیه جرایم سازمان یافته شرکت داشته است

4. The rebels are well organised, disciplined and very well armed.
[ترجمه ترگمان]شورشیان به خوبی مسلح، منظم و مسلح هستند
[ترجمه گوگل]شورشیان به خوبی سازمان یافته، منظم و بسیار مسلح هستند

5. The Party has ruthlessly crushed any sign of organised opposition.
[ترجمه ترگمان]این حزب بی رحمانه هر نشانه ای از مخالفت سازمان یافته را سرکوب کرده است
[ترجمه گوگل]حزب بی رحمانه هر نشانه ای از مخالفت های سازمان یافته را خرد کرده است

6. They booked our hotel, and organised car hire.
[ترجمه ترگمان]آن ها هتل ما را رزرو کردند و کرایه ماشین را ترتیب دادند
[ترجمه گوگل]آنها هتل ما را رزرو کردند و کرایه ماشین را سازماندهی کردند

7. The initial mobilisation was well organised.
[ترجمه ترگمان]بسیج اولیه به خوبی سازماندهی شده بود
[ترجمه گوگل]بسیج اولیه سازماندهی شد

8. The union organised a month-long picket.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه اعتصاب یک ماهه را ترتیب داد
[ترجمه گوگل]اتحادیه یک ماه طول کشید

9. The tables were organised into six different categories.
[ترجمه ترگمان]میزها به شش دسته مختلف سازماندهی شده بود
[ترجمه گوگل]جداول به شش دسته مختلف سازماندهی شدند

10. The investigation had aimed at a loosely organised group of criminals.
[ترجمه ترگمان]هدف از این تحقیقات یک گروه آزاد سازمان یافته از مجرمان بود
[ترجمه گوگل]این تحقیقات به گروهی از جنایتکاران سازمان یافته بود

11. Part I is a rant against organised religion.
[ترجمه ترگمان]بخشی از من یک rant علیه مذهب سازمان یافته است
[ترجمه گوگل]قسمت اول مناظره با دین سازمان یافته است

12. You'll need to provide continuous, organised entertainment or children may get over-excited.
[ترجمه ترگمان]شما باید سرگرمی های مداوم، سازمان یافته و یا کودکان ایجاد کنید تا هیجان زده شوند
[ترجمه گوگل]شما باید سرگرمی های مداوم و سازمان یافته را ارائه دهید یا کودکان ممکن است بیش از حد هیجان زده باشند

13. Services need to be more effectively organised than they are at present.
[ترجمه ترگمان]خدمات باید به طور موثرتر از زمان حال سازمان دهی شوند
[ترجمه گوگل]خدمات باید به طور مؤثرتر سازماندهی شوند تا در حال حاضر

14. The evacuation is being organised at the request of the United Nations Secretary General.
[ترجمه ترگمان]این تخلیه به درخواست دبیر کل سازمان ملل متحد سازماندهی شده است
[ترجمه گوگل]تخلیه بر اساس درخواست دبیر کل سازمان ملل متحد انجام شده است

15. The meeting was organised by Congresswoman Maxine Waters.
[ترجمه ترگمان]این نشست توسط Maxine واترز نماینده مجلس برگزار شد
[ترجمه گوگل]جلسه توسط مونین واترز، کنگره برگزار شد

پیشنهاد کاربران

سازمان یافته، منظم

سازمان یافته، متشکل، ساماندهی شده

سازماندهی شده


کلمات دیگر: