کلمه جو
صفحه اصلی

producing


معنی : مولد
معانی دیگر : قانون ـ فقه : اقامه ارائه کردن

انگلیسی به فارسی

تولید، مولد


مترادف و متضاد

مولد (صفت)
begetting, generating, producing, produced, bringing forth, born, begotten

جملات نمونه

1. they were producing falsified champagne
آنها شامپاین تقلبی تولید می کردند.

2. the most efficient way of producing electricity
پر بازده ترین راه تولید برق

3. the caspian coast is the citrus producing center in iran
کرانه ی خزر مرکز فرآوری مرکبات در ایران است.

پیشنهاد کاربران

تولیدکننده

Producing trash
تولید زباله


تولید

به وجود آوردن - ایجاد کردن


کلمات دیگر: