1. a few words of consolation calmed the bereaved mother
چند کلام تسلی بخش مادر داغ دیده را آرام کرد.
2. her son¨s letters were her sole consolation
نامه های پسرش یگانه مایه ی دلخوشی او بود.
3. Your company has been a great consolation to me.
[ترجمه ترگمان]مصاحبت شما برای من مایه تسلای خاطر بوده است
[ترجمه گوگل]شرکت شما برای من دلسوزانه بوده است
4. This news was of little consolation to us.
[ترجمه ترگمان]این خبر برای ما اندکی آرامش بخش بود
[ترجمه گوگل]این خبر برای ما دلسوزانه بود
5. The only consolation for the team is that they get a chance to play the game again.
[ترجمه ترگمان]تنها تسلی خاطر تیم این است که باز هم فرصت بازی کردن را دارند
[ترجمه گوگل]تنها دلسوزی برای تیم این است که آنها فرصتی برای بازی دوباره بازی می کنند
6. Her appointment was seen as a consolation prize after she lost the election.
[ترجمه ترگمان]قرار ملاقات او پس از اینکه او انتخابات را از دست داد به عنوان یک جایزه consolation تلقی شد
[ترجمه گوگل]پس از آنکه انتخابات را از دست داد، قرار ملاقات او به عنوان یک جایزه دلسوزی دیده شد
7. If it's any consolation to you, the weather here is also awful.
[ترجمه ترگمان]اگر برایت آرامش بخش باشد، آب و هوا هم وحشتناک است
[ترجمه گوگل]اگر هر گونه تسلی خاطر به شما، آب و هوا اینجا نیز افتضاح است
8. There is some consolation for fans because the team still stands a chance of winning the local championship.
[ترجمه ترگمان]برای هواداران کمی تسلای خاطر وجود دارد، زیرا این تیم هنوز شانس برنده شدن در مسابقات قهرمانی محلی را دارد
[ترجمه گوگل]برای طرفداران دلسوزی وجود دارد زیرا تیم هنوز شانس برنده شدن در مسابقات قهرمانی را دارد
9. When her mother died, she found consolation in her religious beliefs.
[ترجمه ترگمان]وقتی مادرش درگذشت، او در باورهای مذهبی خود تسلای خاطر پیدا کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که مادرش درگذشت، در اعتقادات مذهبی او دلسوزی پیدا کرد
10. Ten runners-up received a T-shirt as a consolation prize.
[ترجمه ترگمان]ده نفر از دوندگان یک تی شرت به عنوان جایزه consolation دریافت کردند
[ترجمه گوگل]ده بازیکن به عنوان جایزه تسلیمی تی شرت دریافت کرد
11. The next match will probably offer them the consolation of winning.
[ترجمه ترگمان]مسابقه بعدی احتمالا به آن ها کمک می کند تا برنده شوند
[ترجمه گوگل]بازی بعدی احتمالا به آنها تسلیت می دهد
12. He went to seek consolation in the local pub.
[ترجمه ترگمان]رفته رفته در میخانه جای تسلی پیدا کند
[ترجمه گوگل]او به دنبال تحسین در میخانه محلی بود
13. At least you weren't hurt-that's one consolation.
[ترجمه ترگمان]حداقل تو صدمه ندیدی - فقط یه تسلی بود
[ترجمه گوگل]حداقل شما صدمه ندیده اید - این یک تسلیم است
14. He had the consolation of knowing that he couldn't have done any better.
[ترجمه ترگمان]از این که می دانست نمی تواند کار بهتری انجام دهد، تسکین یافته بود
[ترجمه گوگل]او تسلی می دانست که نمی توانست بهتر عمل کند