همراهى کردن، مناسبت کردن، منطبق کردن، جا دادن، منزل دادن، اصلاح کردن، موافقت کردن، تطبیق کردن
accomodate
همراهى کردن، مناسبت کردن، منطبق کردن، جا دادن، منزل دادن، اصلاح کردن، موافقت کردن، تطبیق کردن
انگلیسی به فارسی
ملاقات کنید
جملات نمونه
1. to accomodate oneself to changes
خود را با تغییرات وفق دادن
پیشنهاد کاربران
جای دادن
جا دادن ، منزل دادن
اصلاح کردن ، موافقت کردن
تطبیق کردن، همراهى کردن
مناسبت کردن ، منطبق کردن
اصلاح کردن ، موافقت کردن
تطبیق کردن، همراهى کردن
مناسبت کردن ، منطبق کردن
accommodate
معنی: جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، اصلاح کردن، اماده کردن برای، پول وام دادن
معانی دیگر: وفق دادن، سازگار کردن، جور کردن، تعدیل و منطبق کردن یا شدن، در اختیار ( کسی ) قرار دادن، فراهم کردن، آماده کردن، تهیه کردن، پذیرایی کردن، همراهی کردن، مساعدت کردن، جا داشتن برای، ( اختلاف و غیره ) برطرف کردن، آشتی کردن، تصفیه کردن، پول وام دادن بکسی
[برق و الکترونیک] سازگار ساختن
[صنعت] وفق دادن، اصلاح کردن، تطبیق نمودن
[ریاضیات] وفق دادن، جا دادن، تطبیق کردن، اصلاح کردن
معنی: جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، اصلاح کردن، اماده کردن برای، پول وام دادن
معانی دیگر: وفق دادن، سازگار کردن، جور کردن، تعدیل و منطبق کردن یا شدن، در اختیار ( کسی ) قرار دادن، فراهم کردن، آماده کردن، تهیه کردن، پذیرایی کردن، همراهی کردن، مساعدت کردن، جا داشتن برای، ( اختلاف و غیره ) برطرف کردن، آشتی کردن، تصفیه کردن، پول وام دادن بکسی
[برق و الکترونیک] سازگار ساختن
[صنعت] وفق دادن، اصلاح کردن، تطبیق نمودن
[ریاضیات] وفق دادن، جا دادن، تطبیق کردن، اصلاح کردن
سازگاری
کنار آمدن
کلمات دیگر: