کلمه جو
صفحه اصلی

dilapidated


معنی : ویران، مخروب، پاره پاره
معانی دیگر : درب و داغون، شکسته پکسته، مخروبه، آوار، خرابه، زهوار در رفته، قراضه، کلنگی، فکسنی

انگلیسی به فارسی

مخروبه، ویران


ویران شده، ویران، مخروب، پاره پاره


انگلیسی به انگلیسی

• ramshackle, ruined, neglected, decaying, run down
a dilapidated building is old and in bad condition.

مترادف و متضاد

ویران (صفت)
desolate, ruinous, subversive, dilapidated

مخروب (صفت)
ruined, dilapidated

پاره پاره (صفت)
ragged, fragmentary, fragmental, dilapidated, scrappy, torn to pieces

falling apart; in ruins


Synonyms: battered, beat-up, broken-down, crumbling, crumbly, crummy, damaged, decayed, decaying, decrepit, derelict, dingy, dog-eared, faded, fallen-in, impaired, in a bad way, injured, marred, neglected, old, ramshackle, ratty, raunchy, rickety, rinky-dink, run-down, seedy, shabby, shaky, slummy, tacky, threadbare, tumble-down, uncared for, unimproved, unkempt, used-up, worn-out


Antonyms: in good repair, rebuilt


جملات نمونه

1. a dilapidated caravanseray
کاروانسرای ویران

2. The building had been dilapidated by neglect.
[ترجمه فائزه مطیعی] ساختمان بواسطه غفلت و بی توجهی ویران شده بود
[ترجمه ترگمان]ساختمان از بی توجهی خراب شده بود
[ترجمه گوگل]این ساختمان با غفلت روبرو شده است

3. The hotel we stayed in was really dilapidated.
[ترجمه ترگمان]هتلی که ما در آن اقامت داشتیم واقعا ویران بود
[ترجمه گوگل]هتلی که در آن اقامت داشتیم، واقعا نابود شد

4. The house is very dilapidated but it has possibilities.
[ترجمه ترگمان]خانه خیلی خراب است اما امکان دارد
[ترجمه گوگل]خانه بسیار ویران شده است اما دارای امکانات است

5. The building wore a dilapidated look.
[ترجمه ترگمان]ساختمان یک نگاه ویران به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این ساختمان یک نگاه ناامید کننده داشت

6. His sons have dilapidated the estate.
[ترجمه ترگمان]پسرش ملک را خراب کرده
[ترجمه گوگل]پسرانش املاک را تخریب کرده اند

7. They bought a dilapidated house when they got married, and are gradually doing it up.
[ترجمه ترگمان]زمانی که ازدواج کردند یک خانه ویران خرید و به تدریج آن را انجام دادند
[ترجمه گوگل]آنها هنگامی که ازدواج کردند یک خانه ویرانگر را خریدند و به تدریج این کار را انجام می دهند

8. The house is a little more dilapidated than when I last saw it.
[ترجمه ترگمان]از آخرین باری که این خانه را دیدم، خانه کمی خراب است
[ترجمه گوگل]این خانه کمی بیشتر از زمانی که من آن را دیدم، کم است

9. The dilapidated barn detracts charm from the landscape.
[ترجمه ترگمان]این انبار رو به ویرانی، جذابیت را از روی چشم انداز حفظ می کند
[ترجمه گوگل]حیاط خزنده از جذابیت چشمگیر چشمگیر است

10. It was a dilapidated terraced house, the only one in its row that wasn't boarded up.
[ترجمه ترگمان]این یک خانه مخروبه و مخروبه بود که تنها کسی بود که سوار آن شده بود
[ترجمه گوگل]این یک خانه تراس ویران شده بود، تنها کسی که در ردیف آن قرار داشت و در آنجا نشسته بود

11. But the campus had already become thoroughly dilapidated.
[ترجمه ترگمان]اما محوطه مدرسه به کلی ویران شده بود
[ترجمه گوگل]اما این دانشگاه قبلا کاملا تخریب شده بود

12. Some are dilapidated, some well kept.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها از بین رفته اند، بعضی از آن ها خوب نگهداری می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها خراب شده اند، بعضی ها خوب نگهداری می شوند

13. Unless your home is totally dilapidated, steer clear of a complete redecoration prior to selling: it will arouse suspicion.
[ترجمه ترگمان]اگر خانه تان کاملا خراب است، قبل از فروش به طور کامل از یک redecoration کامل عبور کنید: این باعث ایجاد شک و تردید خواهد شد
[ترجمه گوگل]مگر اینکه خانه شما کاملا تخریب شده باشد، قبل از فروش باید از تعمیر مجدد کامل جلوگیری کنید: این سوء ظن را تحریک می کند

14. In the inhabitants' little huts or dilapidated houses?
[ترجمه ترگمان]در آن کلبه های کوچک یا خانه های مخروبه؟
[ترجمه گوگل]در کلبه های کوچک ساکنان و خانه های ویران شده؟

15. New barracks are rising where dilapidated Navy quarters had been.
[ترجمه ترگمان]پادگان جدید از جایی که اقامتگاه نیروی دریایی خراب شده بود، بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل]سربازخانه های جدید در حال افزایش است که در آن محل های نیروی دریایی ویران شده بود

a dilapidated caravanseray

کاروان‌سرای ویران


پیشنهاد کاربران

مخروبه


کلمات دیگر: