کلمه جو
صفحه اصلی

decolonization


مستعمره زدایی (decolonialization هم می گویند)، پرگنه زدایی

انگلیسی به فارسی

مستعمره‌زدایی (decolonialization هم می‌گویند)، پرگنه‌زدایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the process or act of freeing a colony or eliminating colonialism.

• act of making a colony independent (also decolonisation)

جملات نمونه

1. Decolonization was associated with the spread of ideologies of national self-determination and ultimately the near-universality of the sovereign nation-state.
[ترجمه ترگمان]Decolonization با گسترش ایدئولوژی ها از خودمختاری ملی و در نهایت عمومیت نزدیک به عمومیت این کشور مستقل مرتبط بود
[ترجمه گوگل]Decolonization با گسترش ایدئولوژی های خودمختاری ملی و در نهایت تقریبا جهانی بودن ملت-دولت مستقل همراه بود

2. Unlike any of these zones, however, formal decolonization has been accompanied by a virtually uninterrupted sequence of imperial wars and interventions in the post-colonial period.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخلاف هیچ کدام از این مناطق، decolonization رسمی با یک توالی تقریبا بی وقفه از جنگ های امپراتوری و مداخلات در دوران پس از استعمار همراه بوده است
[ترجمه گوگل]با این حال، بر خلاف هر یک از این مناطق، تقسیم بندی رسمی با یک دنباله عملا بی وقفه از جنگ های امپریالیستی و مداخلات در دوره پسا استعماری همراه است

3. In the process of promoting decolonization, UN has formed an autonomous system and that of trusteeship to place the decolonization issue under an international supervision system.
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل در فرآیند ترویج decolonization یک سیستم خودمختار و یک نظام قیمومت تشکیل داده است تا مساله decolonization را تحت سیستم نظارت بین المللی قرار دهد
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد در فرایند تضعیف تقسیم بندی، یک سیستم مستقل و یک ممنوعیت را برای قرار دادن مسئله تقسیم بندی در سیستم نظارتی بین المللی تشکیل داده است

4. Patients who are carriers can be screened and decolonization can be carried out preoperatively, potentially lowering the risk of periprosthetic joint infection.
[ترجمه ترگمان]بیمارانی که حامل carriers هستند را می توان غربال کرد و decolonization را می توان به صورت بالقوه در معرض خطر آلودگی مشترک قرار داد
[ترجمه گوگل]بیمارانی که حامل هستند می توانند غربالگری شوند و دکولونیزاسیون می تواند قبل از عمل انجام شود، به طور بالقوه خطر عفونت مشترک پری پروستات را کاهش می دهد

5. The decolonization of the British Empire experienced four stages.
[ترجمه ترگمان]The امپراتوری بریتانیا چهار مرحله را تجربه کردند
[ترجمه گوگل]تقسیم بندی امپراتوری بریتانیا چهار مرحله را تجربه کرد

6. The great waves of decolonization were just stirring; the few developing countries were seen as objects, not subjects, of history.
[ترجمه ترگمان]امواج بزرگ of در حال حرکت بودند؛ چند کشور در حال توسعه به عنوان اشیا، نه موضوعات، و تاریخ دیده می شدند
[ترجمه گوگل]امواج بزرگ تقسیم بندی فقط تکان خوردن بود؛ چند کشور در حال توسعه به عنوان اشیاء، نه موضوع ها، تاریخ شناخته شدند

7. In the midcentury era of decolonization, which saw India become the world’s largest democracy.
[ترجمه ترگمان]در دوران midcentury of، که شاهد تبدیل هند به بزرگ ترین دموکراسی جهان بود
[ترجمه گوگل]در اواسط دهه ی هجری شمسی، که هند را تبدیل به بزرگترین دموکراسی جهان کرد،

8. The political changes of decolonization and national reintegration with China pose new challenges to the development of political education.
[ترجمه ترگمان]تغییرات سیاسی of و انسجام مجدد ملی با چین چالش های جدیدی برای توسعه آموزش سیاسی به وجود آورده است
[ترجمه گوگل]تغییرات سیاسی تقسیم بندی و ادغام مجدد ملی با چین چالش های جدیدی را برای توسعه آموزش سیاسی به وجود می آورد

9. The aftermath of the Vietnam War and decolonization of former colonies held by the European great powers contributed to U. S. perceptions of the United Nations, he said.
[ترجمه ترگمان]بعد از جنگ ویتنام و decolonization مستعمرات سابق که قدرت های بزرگ اروپا در دست داشتند، به U کمک کردند اس او گفت که درک سازمان ملل متحد است
[ترجمه گوگل]او گفت که پس از جنگ ویتنام و پاکسازی مستعمرات سابق که توسط قدرت های بزرگ اروپایی برگزار شد، به درک ایالات متحده از سوی سازمان ملل متحد کمک کرد

10. S. tried to design a gradual way of decolonization for Dutch East Indies (Indonesia), but when the war ended Indonesian nationalist immediately established a strong republican regime.
[ترجمه ترگمان]او جنوبی تلاش کرد راهی تدریجی برای احیای جزایر هند شرقی (اندونزی)طراحی کند، اما وقتی جنگ به پایان رسید، ملی گرایی اندونزیایی فورا یک رژیم جمهوری خواه قدرتمند ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]س سعی کرد تا یک روش تدریجی از دکولونیزاسیون برای هند شرقی هند (اندونزی) طراحی کند، اما زمانی که جنگ به پایان رسید، ناسیونالیست اندونزی بلافاصله یک رژیم قوی جمهوری خواه را ایجاد کرد

11. We fought for decolonization.
[ترجمه ترگمان] ما برای \"decolonization\" مبارزه کردیم
[ترجمه گوگل]ما برای پاکسازی جنگیدیم

12. This submerged everything, until in recent times it was in turn submerged in the bitter and prolonged conflicts of decolonization.
[ترجمه ترگمان]این آب همه چیز را زیر و رو می کرد، تا این که در روزه ای اخیر در درگیری های تلخ و طولانی of غوطه ور بود
[ترجمه گوگل]این همه چیز غوطه ور است، تا زمانی که در زمان های اخیر آن را به نوبه خود غرق در درگیری های تلخ و طولانی از decolonization

13. In some countries ideology is behind the move, in others, the consequences of decolonization.
[ترجمه ترگمان]در برخی کشورها ایدئولوژی پشت این حرکت وجود دارد، در برخی دیگر، پیامدهای of
[ترجمه گوگل]در بعضی کشورها ایدئولوژی در حرکت است، در برخی دیگر، عواقب تقلید شدن

14. The second distinguishing feature of the Arab world has been the longevity and intensity of the assorted tyrannies that have preyed on it since formal decolonization.
[ترجمه ترگمان]دومین ویژگی متمایز جهان عرب، طول عمر و شدت of است که از زمان decolonization رسمی به آن پرداخته شده است
[ترجمه گوگل]دومین ویژگی متمایز جهان عرب، طول عمر و شدت طغرل های مختلف است که پس از تقسیم رسمی رسمی به آن اهداء شده است

15. It is my further hope that this study will serve to enlighten the dominated cultures on their decolonization activities in the field of literary translation in the postcolonial context.
[ترجمه ترگمان]این امید بیشتر من است که این مطالعه به منظور روشن کردن فرهنگ های حاکم بر فعالیت های decolonization در زمینه ترجمه ادبی در زمینه متنی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]این بیشتر امید من است که این مطالعه به روشن کردن فرهنگ های تحت سلطه بر فعالیت های خود را در زمینه ترجمه های ادبی در زمینه های پسااستعماری تبدیل کند

پیشنهاد کاربران

استعمارزدایی

decolonization ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: استعمارزدایی
تعریف: از میان بردن سلطۀ حکومت استعماری بر سرزمین دیگر که به استقلال مستعمره منجر شود


کلمات دیگر: