کلمه جو
صفحه اصلی

dodgeball

انگلیسی به انگلیسی

• circle game in which players try to hit the rivals inside the circle with a large inflated or rubber ball

جملات نمونه

1. I was getting creamed in dodgeball.
[ترجمه ترگمان] من داشتم وسطی بازی می کردم
[ترجمه گوگل]من در dodgeball خیس شدم

2. I liked playing dodgeball, tossing snowballs, being a roughneck.
[ترجمه ترگمان]، من دوست داشتم وسطی بازی کنم به هم زدن به هم گلوله های برفی
[ترجمه گوگل]من دوست داشتم بازی dodgeball، توپ های برف زدن توپ را، به عنوان یک roughneck

3. Don't forget that youth dodgeball classes are forming right now.
[ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که کلاس های dodgeball در حال حاضر در حال شکل گیری هستند
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که کلاس های جوانان dodgeball در حال حاضر تشکیل می شوند

4. He no longer can go to school, play dodgeball his dog and his four siblings.
[ترجمه ترگمان]او دیگر نمی تواند به مدرسه برود، با سگ خود و چهار برادر بزرگش بازی کند
[ترجمه گوگل]او دیگر نمی تواند به مدرسه برود، سگ خود را و چهار خواهر و برادرش بازی می کند

5. In many ways, Google's Dodgeball acquisition was atypical.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، خرید Dodgeball گوگل غیر معمول بود
[ترجمه گوگل]به طرق مختلف، کسب گوگل Dodgeball غیرمعمول بود

6. Google declined to comment on Dodgeball.
[ترجمه ترگمان]گوگل از اظهار نظر در مورد Dodgeball خودداری کرد
[ترجمه گوگل]گوگل از نظر Dodgeball رد کرد

7. Leather and latex belong in the bedroom, not on the dodgeball court.
[ترجمه ترگمان]محصولات چرمی و لاتکس به اتاق خواب تعلق دارند، نه در دادگاه dodgeball
[ترجمه گوگل]چرم و لاتکس متعلق به اتاق خواب، نه در دادگاه Dodgeball

پیشنهاد کاربران

بازی وسطی

dodgeball ( ورزش )
واژه مصوب: وسطی
تعریف: بازی ای که در آن بازیکنان به دو دسته تقسیم می شوند، دسته ای سعی می کند توپ را به حریف بزند درحالی که دستۀ دیگر تلاش می کند با جا خالی دادن مانع از برخورد آن به خود شود یا در موقعیت مناسب توپ را تصرف کند


کلمات دیگر: