رای دهنده، انتخاب کننده، گزینگر، (به ویژه امریکا) عضو شورای گزینگران، برگزیننده، عضوهیئت انتخاب کنندگان، مختار
elector
رای دهنده، انتخاب کننده، گزینگر، (به ویژه امریکا) عضو شورای گزینگران، برگزیننده، عضوهیئت انتخاب کنندگان، مختار
انگلیسی به فارسی
انتخابکننده، برگزیننده، عضو هیئت انتخابکنندگان، مختار
انتخاب کننده
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: one who may participate in an election; qualified voter.
• (2) تعریف: one designated to elect, as a member of the U.S. electoral college.
• voter, constituent, one who may elect
the electors are the people who have the right to vote in an election.
the electors are the people who have the right to vote in an election.
جملات نمونه
1. An elector in Britain has more opportunity to vote in local elections than in national ones.
[ترجمه ترگمان]انتخاب کننده در بریتانیا فرصت بیشتری برای رای دادن در انتخابات محلی نسبت به انتخابات ملی دارد
[ترجمه گوگل]رای دهندگان در بریتانیا فرصت بیشتری برای رای دادن در انتخابات محلی دارند تا از نظر ملی
[ترجمه گوگل]رای دهندگان در بریتانیا فرصت بیشتری برای رای دادن در انتخابات محلی دارند تا از نظر ملی
2. The music-loving elector had immediately installed a substantial orchestra, which by 1777 numbered about 45 players.
[ترجمه ترگمان]انتخاب کننده موسیقی عاشق موسیقی فورا یک ارکستر قابل توجه را نصب کرده بود، که در سال ۱۷۷۷ به حدود ۴۵ بازیکن رسید
[ترجمه گوگل]انتخاب کننده موسیقی دوست داشتنی بلافاصله یک ارکستر قابل توجهی نصب کرد، که تا 1777 تعداد 45 بازیکن داشت
[ترجمه گوگل]انتخاب کننده موسیقی دوست داشتنی بلافاصله یک ارکستر قابل توجهی نصب کرد، که تا 1777 تعداد 45 بازیکن داشت
3. The Imperial crown passed from one Elector Count to another, and the whole Empire devolved into separate warring states.
[ترجمه ترگمان]تاج امپراطوری از جانب یکی از امیر برگزیننده به دیگری رسید، و سراسر امپراطوری به ایالات متخاصم دیگری واگذار شد
[ترجمه گوگل]تاج امپراتوری از یک شمارۀ انتخابات به دیگری منتقل شد و کل امپراطوری به دولت های متخاصم جداگانه تبدیل شد
[ترجمه گوگل]تاج امپراتوری از یک شمارۀ انتخابات به دیگری منتقل شد و کل امپراطوری به دولت های متخاصم جداگانه تبدیل شد
4. In effect, Elector Counts carry a Runefang as part of their standard armament.
[ترجمه ترگمان]در واقع شمارش برگزیننده a را به عنوان بخشی از تسلیحات استاندارد خود حمل می کند
[ترجمه گوگل]در واقع، شمارگان انتخابات، به عنوان بخشی از تسلیحات استاندارد خود، دارای روانفان هستند
[ترجمه گوگل]در واقع، شمارگان انتخابات، به عنوان بخشی از تسلیحات استاندارد خود، دارای روانفان هستند
5. The clerk touched each elector on the head, and counted each poll aloud over a megaphone.
[ترجمه ترگمان]سر منشی هر یک از elector را لمس کرد و هر یک از each را با صدای بلند روی یک بلندگو شمرد
[ترجمه گوگل]کارکنان هر انتخاب کننده را بر روی سر لمس کرد و هر نظرسنجی را بر روی یک مکعب شمارش کرد
[ترجمه گوگل]کارکنان هر انتخاب کننده را بر روی سر لمس کرد و هر نظرسنجی را بر روی یک مکعب شمارش کرد
6. A registered elector is entitled to subscribe only ONE nomination form.
[ترجمه ترگمان]انتخاب کننده اصلی حق دارد تنها یک فرم نامزد دریافت کند
[ترجمه گوگل]یک رای دهنده ثبت نام حق دارد تنها یک فرم نامزدی را ثبت کند
[ترجمه گوگل]یک رای دهنده ثبت نام حق دارد تنها یک فرم نامزدی را ثبت کند
7. The list of elector is put up on the noticeboard in the local office.
[ترجمه ترگمان]فهرست انتخاب کننده در دفتر محلی نصب شده است
[ترجمه گوگل]فهرست انتخابکنندگان در دفتر یادداشت در دفتر محلی قرار دارد
[ترجمه گوگل]فهرست انتخابکنندگان در دفتر یادداشت در دفتر محلی قرار دارد
8. A registered elector is entitled to subscribe only ONE nomination form in this by - election.
[ترجمه ترگمان]انتخاب کننده اصلی حق دارد تنها یک فرم نامزدی در این انتخابات را در اختیار داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک رای دهنده ثبت نام حق دارد فقط در یک انتخاب واحد نامزدی را در این انتخابات ثبت کند
[ترجمه گوگل]یک رای دهنده ثبت نام حق دارد فقط در یک انتخاب واحد نامزدی را در این انتخابات ثبت کند
9. Good - day to you, Monsieur the Elector!
[ترجمه ترگمان]روز به خیر، آقای the!
[ترجمه گوگل]خوب - روز به شما، مسیور انتخاب!
[ترجمه گوگل]خوب - روز به شما، مسیور انتخاب!
10. I am a registered elector for a the geographical constituency.
[ترجمه ترگمان]من انتخاب کننده اصلی یک حوزه جغرافیایی هستم
[ترجمه گوگل]من یک رای دهنده ثبت نام شده برای یک منطقه جغرافیایی هستم
[ترجمه گوگل]من یک رای دهنده ثبت نام شده برای یک منطقه جغرافیایی هستم
11. The person must be registered as an elector in a geographical constituency. Otherwise, the person will not be eligible to be registered as your authorized representative.
[ترجمه ترگمان]شخص باید به عنوان انتخاب کننده در یک حوزه جغرافیایی ثبت شود در غیر این صورت، فرد مجاز به ثبت نام به عنوان نماینده مجاز شما نخواهد بود
[ترجمه گوگل]این شخص باید به عنوان یک انتخاب کننده در یک منطقه جغرافیایی ثبت نام شود در غیر این صورت، فرد واجد شرایط ثبت نام به عنوان نماینده مجاز شما نخواهد بود
[ترجمه گوگل]این شخص باید به عنوان یک انتخاب کننده در یک منطقه جغرافیایی ثبت نام شود در غیر این صورت، فرد واجد شرایط ثبت نام به عنوان نماینده مجاز شما نخواهد بود
12. Elector of Brandenburg ('40-'8 who reorganized and rebuilt his domain after its devastation in the Thirty Years' War.
[ترجمه ترگمان]برگزیننده براندنبورگ (۴۰ - ۴۰)که پس از نابودی خود در جنگ سی ساله، قلمرو خود را تجدید و بازسازی کرد
[ترجمه گوگل]انتخاب براندنبورگ ('40- '8) که پس از ویرانی در جنگ سی ساله مجددا مرتکب شد و دامنه خود را بازسازی کرد
[ترجمه گوگل]انتخاب براندنبورگ ('40- '8) که پس از ویرانی در جنگ سی ساله مجددا مرتکب شد و دامنه خود را بازسازی کرد
13. The Great Elector, Frederick William I, adopted a similar course when he encouraged the French Huguenots to emigrate to Brandenburg-Prussia.
[ترجمه ترگمان]فردریک ویلهلم سوم، برگزیننده بزرگ، هنگامی که هوگنوها را تشویق کرد تا به براندنبورگ - پروس مهاجرت کنند، یک دوره مشابه را به تصویب رساند
[ترجمه گوگل]فردبرای ویلیام اول، فرماندار بزرگ، هنگامی که هوگواتهای فرانسوی را به مهاجرت به براندنبورگ-پروسوی تشویق کرد، یک دوره مشابه را پذیرفت
[ترجمه گوگل]فردبرای ویلیام اول، فرماندار بزرگ، هنگامی که هوگواتهای فرانسوی را به مهاجرت به براندنبورگ-پروسوی تشویق کرد، یک دوره مشابه را پذیرفت
14. An elector is entitled to cast one vote for a list.
[ترجمه ترگمان]انتخاب کننده، حق انتخاب یک رای برای یک لیست را دارد
[ترجمه گوگل]یک رای دهنده حق دارد یک رأی برای یک لیست انتخاب کند
[ترجمه گوگل]یک رای دهنده حق دارد یک رأی برای یک لیست انتخاب کند
پیشنهاد کاربران
a German prince entitled to take part in the election of the Holy Roman Emperor.
"the Elector of Brandenburg"
"the Elector of Brandenburg"
کلمات دیگر: