1. a coward soldier who escaped from the battlefield
سرباز ترسویی که از میدان جنگ گریخت
2. the coward dies a thousand deaths, the brave but one
آدم بزدل هزار بار می میرد،آدم شجاع فقط یک بار
3. a base coward
ترسوی فرومایه
4. a dirty coward
ترسوی فرومایه
5. an abject coward
ترسویی فرومایه
6. an arrant coward
ترسوی تمام عیار
7. that he is a coward is now obvious
اکنون آشکار است که او ترسو است.
8. with all his boasting, he is a coward
با وجود همه ی ادعاهایش آدم ترسویی است.
9. a nearer prospect revealed him to be no other than a coward
بررسی دقیق تر نشان داد که ترسویی بیش نیست.
10. A bully is always a coward.
[ترجمه ترگمان] یه قلدر همیشه یه بزدل - ه
[ترجمه گوگل]یک قلدر همیشه یک بزدل است
11. A coward considers difficulties as a heavy burden on his back,but a valiant fighter turns difficulties into a stepping-stone for his advance.
[ترجمه ترگمان]یک بزدل به نظر می رسد که مشکلات سنگینی بر پشتش وجود دارد، اما یک جنگجوی شجاع برای پیشرفت او مشکلاتی را پیدا می کند
[ترجمه گوگل]بزدل مشکلات را به عنوان یک بار سنگین در پشت خود می بیند، اما یک جنگنده شجاع، مشکلات را برای پیشرفت خود تبدیل می کند
12. They taunted him with cowardice / with being a coward.
[ترجمه ترگمان]آن ها او را با بزدلی و بزدلی نیش می زدند
[ترجمه گوگل]آنها او را با بی رحمانه / با بدبختی می کشیدند
13. He was branded a coward in some newspapers.
[ترجمه ترگمان]او را در برخی روزنامه ها به عنوان بزدل برچسب زده بودند
[ترجمه گوگل]او در بعضی از روزنامه ها یک بزدل بود
14. He is a coward by his own admission.
[ترجمه ترگمان]او از اعتراف خود ترسو است
[ترجمه گوگل]او براساس پذیرش خود، بزدل است
15. I was, to my shame, a coward.
[ترجمه ترگمان]من خجالت می کشیدم، ترسو بودم
[ترجمه گوگل]من، به شرمساری، گرسنگی بودم
16. Don't be a coward.
[ترجمه ترگمان]ترسو نباش
[ترجمه گوگل]بی تردید نباشید
17. Only a coward gives in to his fate.
[ترجمه ترگمان]فقط یک ترسو به سرنوشت او تسلیم می شود
[ترجمه گوگل]فقط یک بزدل به سرنوشتش می رسد