کلمه جو
صفحه اصلی

heavy handed


ستمگر(انه)، سرکوبگر، ظالم، بیدادگر، دست سنگین، زمخت، بی ملاحظه، بی فکر، گراندست، سنگین دست، خام دست، بی مهاره ت، زشت

انگلیسی به فارسی

سنگین دست، خام دست، بی مهارت، زشت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: heavy-handedly (adv.), heavy-handedness (n.)
(1) تعریف: not adept or skillful; without dexterity or talent for precision; awkward; clumsy.
مشابه: labored, ponderous

- The artist's use of symbolism was heavy-handed.
[ترجمه ترگمان] استفاده هنرمند از نمادگرایی سنگین بود
[ترجمه گوگل] استفاده هنرمند از نمادگرایی بسیار سنگین بود

(2) تعریف: harsh or abusive in speech or treatment; severe.

• oppressive, harsh; clumsy
someone who is heavy-handed acts or speaks forcefully and thoughtlessly.

پیشنهاد کاربران

دست و پاگیر و غیر حساس

ظالمانه، سرکوبگرانه

ناشیانه


کلمات دیگر: