جدا دست به کار شدن، کوشیدن
buckle down
جدا دست به کار شدن، کوشیدن
انگلیسی به فارسی
دستبهکار شدن، کوشیدن
دست و پنجه نرم کردن
انگلیسی به انگلیسی
• set to work with vigor
مترادف و متضاد
work very hard
Synonyms: address, apply oneself, attend to, bend, concentrate on, dedicate oneself to, devote oneself to, exert oneself, get serious, give, give oneself over to, keep close to, keep one’s mind on, knuckle down, launch into, occupy oneself with, pitch in, plunge into, put one's hand to the plow, put one's nose to the grindstone, set to, swing into action, take the bull by the horns, throw, turn
Antonyms: be lazy, ignore, relax
جملات نمونه
1. He tried to buckle down to some work/study.
[ترجمه ترگمان]او تلاش کرد تا به یک کار \/ مطالعه محدود شود
[ترجمه گوگل]او سعی کرد به برخی کار / تحصیل بپردازد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد به برخی کار / تحصیل بپردازد
2. He'll have to buckle down soon if he wants to pass these exams.
[ترجمه علی عباسی] اگر بخواهد که این امتحان را پاس کند ، باید سریعا دست به کار شود
[ترجمه ترگمان]اگر می خواست این امتحان را رد کند باید خیلی زود خم می شد[ترجمه گوگل]اگر بخواهد این امتحانات را تحویل بگیرد، باید به زودی سر و کار داشته باشد
3. You'd better buckle down to some revision now.
[ترجمه بهنام] بهتر است در حال حاضر سخت تلاش کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است همین الان چند تا اصلاحی انجام بدهی[ترجمه گوگل]شما بهتر است به برخی از تجدید نظر در حال حاضر
4. I'd better buckle down to those reports.
[ترجمه ترگمان]بهتر است به این گزارش ها خم شوم
[ترجمه گوگل]من بهتر به این گزارش ها دست زده ام
[ترجمه گوگل]من بهتر به این گزارش ها دست زده ام
5. You must just buckle down to the new job.
[ترجمه ترگمان] تو باید کار جدید رو انجام بدی
[ترجمه گوگل]شما فقط باید به کار جدید بکشید
[ترجمه گوگل]شما فقط باید به کار جدید بکشید
6. Just buckle down and practice.
[ترجمه ترگمان] فقط خم شو و تمرین کن
[ترجمه گوگل]فقط دست و پا زدن و تمرین
[ترجمه گوگل]فقط دست و پا زدن و تمرین
7. The alternative, of course, is to buckle down and get on with playing the game by Westminster's rules.
[ترجمه ترگمان]البته، راه جایگزین کردن و بازی کردن با بازی کردن توسط قوانین وست مینستر است
[ترجمه گوگل]مطمئنا جایگزین این است که با قوانین وست مینستر بازی کنید
[ترجمه گوگل]مطمئنا جایگزین این است که با قوانین وست مینستر بازی کنید
8. When you decide that it's time to work, buckle down, eliminate distractions, and do it wholeheartedly.
[ترجمه ترگمان]زمانی که تصمیم می گیرید که زمان کار کردن است، خم شوید، عوامل حواس پرتی را حذف کنید، و با تمام وجود این کار را انجام دهید
[ترجمه گوگل]هنگامی که تصمیم می گیرید وقت آن رسیده است که دست و پنجه نرم کنید، حواس پرتی را از بین ببرید و از صمیم قلب آن را انجام دهید
[ترجمه گوگل]هنگامی که تصمیم می گیرید وقت آن رسیده است که دست و پنجه نرم کنید، حواس پرتی را از بین ببرید و از صمیم قلب آن را انجام دهید
9. What we need to do now is buckle down to developing the productive forces faster through reform, keep to the socialist road and demonstrate by our achievements the superiority of socialism.
[ترجمه ترگمان]کاری که ما باید اکنون انجام دهیم این است که نیروهای تولیدی را سریع تر از طریق اصلاحات توسعه دهیم، به مسیر سوسیالیستی خود ادامه دهیم و با دستاوردهای ما برتری سوسیالیسم را نشان دهیم
[ترجمه گوگل]آنچه که اکنون باید انجام دهیم این است که سریع تر از طریق اصلاحات به سرعت نیروهای تولیدی را توسعه دهیم، به مسیر سوسیالیستی برویم و برتری های سوسیالیسم را با موفقیت هایمان نشان دهیم
[ترجمه گوگل]آنچه که اکنون باید انجام دهیم این است که سریع تر از طریق اصلاحات به سرعت نیروهای تولیدی را توسعه دهیم، به مسیر سوسیالیستی برویم و برتری های سوسیالیسم را با موفقیت هایمان نشان دهیم
10. He found it hard to buckle down.
[ترجمه ترگمان]به سختی توانست خم شود
[ترجمه گوگل]او دشوار است که دست و پنجه نرم کند
[ترجمه گوگل]او دشوار است که دست و پنجه نرم کند
11. They will buckle down to negotiations over the next few months.
[ترجمه ترگمان]آن ها در چند ماه آینده مذاکرات خود را آغاز خواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها ظرف چند ماه آینده به مذاکرات دست می زنند
[ترجمه گوگل]آنها ظرف چند ماه آینده به مذاکرات دست می زنند
12. Johnny found he'd better buckle down and get himself a job.
[ترجمه ترگمان]جانی فهمید که بهتر است خم شود و کارش را پیدا کند
[ترجمه گوگل]جانی پیدا کرد که بهتر است دست و پنجه نرم کند و خودش را شغل کند
[ترجمه گوگل]جانی پیدا کرد که بهتر است دست و پنجه نرم کند و خودش را شغل کند
13. He is in low spirits and won't buckle down to anything.
[ترجمه ترگمان]او روحیه اش را از دست داده و به هیچ چیز خم نخواهد شد
[ترجمه گوگل]او در روحیه کم است و به هیچ چیز دست نخواهد کشید
[ترجمه گوگل]او در روحیه کم است و به هیچ چیز دست نخواهد کشید
14. We need to buckle down and get started.
[ترجمه ترگمان] باید خم بشیم و شروع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید دست و پنجه نرم کنیم و شروع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید دست و پنجه نرم کنیم و شروع کنیم
15. Now let's buckle down to the new project.
[ترجمه ترگمان]حال بیایید به پروژه جدید برسیم
[ترجمه گوگل]حالا بگذارید به پروژه جدید دست پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]حالا بگذارید به پروژه جدید دست پیدا کنیم
پیشنهاد کاربران
Start to do sth seriously
دست به کار شدن
یا اگه امری باشه میگه : دل به کار بده
یا اگه امری باشه میگه : دل به کار بده
شروع به کار کردن با جدیت بیشتر
زورتو بزن
تلاشتو بکن
بیشتر مواقعی بکار میره ک کسی کاری را نتونسته با موفقیت انجام بده/مثلا از یک درس نمره نیاورده
تو این موقعیتها از buckle down
استفاده میکنند یعنی ( زورتو بزن ) ( تلاشتو بکن )
زورتو بزن
تلاشتو بکن
بیشتر مواقعی بکار میره ک کسی کاری را نتونسته با موفقیت انجام بده/مثلا از یک درس نمره نیاورده
تو این موقعیتها از buckle down
استفاده میکنند یعنی ( زورتو بزن ) ( تلاشتو بکن )
به طور جدی کاری را آغاز کردن
با خود عهد بستن به منظور موفقیت و اتمام کاری
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ( مثلا اگر بخواهی در امتحان ات قبول شوی باید با خود عهد ببندی که با جدیت درس بخوانی )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ( مثلا اگر بخواهی در امتحان ات قبول شوی باید با خود عهد ببندی که با جدیت درس بخوانی )
کمر همت به کاری بستن
دل به کار دادن
کمر همت بستن.
اماده و محکم بودن
کلمات دیگر: