کلمه جو
صفحه اصلی

disheveled


معنی : ژولیده، اشفته، پریشان، نا مرتب
معانی دیگر : پریشان، ژولیده، اشفته، نامرتب

انگلیسی به فارسی

پریشان، ژولیده، آشفته، نامرتب


بی رحم، ژولیده، پریشان، اشفته، نا مرتب


انگلیسی به انگلیسی

• unkempt, disordered, uncombed, tousled (about hair, clothing, etc.)

مترادف و متضاد

ژولیده (صفت)
confused, dazed, bewildered, embarrassed, bemused, unkempt, disheveled, scruffy, tangled, slovenly, shaggy, entangled, sloven, uncouth, tangly

اشفته (صفت)
upset, disturbed, disordered, berserk, messy, disheveled, frenzied, frenetic, phrenetic, turbulent, garbled, frantic, vexatious, tumultuary

پریشان (صفت)
disturbed, faraway, disheveled, disconsolate, heartsick, distressed, deuced, distracted, distressful

نا مرتب (صفت)
disordered, irregular, disheveled, sloppy, untidy, unequal

wrinkled, unkempt in appearance


Synonyms: bagged out, beat up, bedraggled, blowzy, dirty, disarranged, disarrayed, disordered, frowzy, grubby, messed up, messy, mussed up, mussy, ruffled, rumpled, scuzzy, slipshod, sloppy, slovenly, tousled, unbuttoned, uncombed, unfastidious, untidy, unzipped


Antonyms: neat, ordered, orderly, tidy, unwrinkled


جملات نمونه

1. disheveled hair and unshaven face
موی ژولیده و صورت نتراشیده

2. he got out of the bed with disheveled hair and went straight to the kitchen
او با موهای ژولیده از بستر برخاست و یکراست به آشپزخانه رفت.

3. He arrived on January disheveled and much the worse for wear.
[ترجمه ترگمان]او در ماه ژانویه به شهر آمد و لباس های بدتر برای پوشیدن به تن داشت
[ترجمه گوگل]او در ماه ژانویه وارد شد و خیلی بد برای پوشیدن

4. In it the artist portrays a disheveled thirty-one-year-old Morisot averting her gaze from the viewer.
[ترجمه ترگمان]در آن هنرمند یک Morisot سی و یک ساله را به تصویر می کشد که نگاهش را از بیننده برگرداند
[ترجمه گوگل]در آن، هنرمند یک ماریسوت، سی و یک ساله را که از بیننده دور نگاهش می کند، تصویر می کند

5. The youth was tall, erect, and had disheveled blond hair.
[ترجمه ترگمان]جوان قد بلند قامت و قد بلند و موهای بور ژولیده داشت
[ترجمه گوگل]جوانان بلند، مستحکم و موی بور بودند

6. They usually return well past midnight, a little disheveled, singing or talking loudly.
[ترجمه ترگمان]آن ها معمولا از نیمه شب گذشته و کمی ژولیده و آواز می خوانند و با صدای بلند شروع به حرف زدن می کنند
[ترجمه گوگل]معمولا به نیمه شب باز می گردند، کمی بی رحم، آواز خواندن یا صحبت با صدای بلند

7. His suit was disheveled, his shoes caked with mud; his hands moved abstractly before him.
[ترجمه ترگمان]کت و شلوارش ژولیده بود، کفش هایش با گل پوشیده شده بود؛ دستانش به طور جدی قبل از او حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]کت و شلوار او خراشیده بود، کفش های او را با گل گشاد؛ دستانش به طور انتزاعی قبل از او نقل مکان کرد

8. Mom was stick thin, worn looking and disheveled hair.
[ترجمه ترگمان]مامان هم موهای ژولیده و موهای ژولیده داشت
[ترجمه گوگل]مامان چهره نازک، مو به دنبال و پوشیده شده بود

9. He had the disheveled air of a man who had dressed hastily.
[ترجمه ترگمان]قیافه ژولیده مردی را داشت که شتابان لباس پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او هوای بی نظیر مردی را داشت که شتابزده بود

10. The woman looked about forty, disheveled and unwashed.
[ترجمه ترگمان]زن چهل ساله، ژولیده و نشسته به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این زن 40 ساله، بی روح و بدون شستشو نگاه کرد

11. Sometimes this beautiful girl can is a disheveled little sprite.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها این دختر زیبا می تواند یک جن کوچولوی ژولیده است
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات این دختر زیبا می تواند یک جنبش کوچک ریزه اندام باشد

12. There was a boy. He had short, disheveled brown hair and matching chestnut-colored eyes.
[ترجمه ترگمان] یه پسر بود موهایی کوتاه و ژولیده داشت و چشمان بلوطی رنگش به رنگ قهوه ای روشن بود
[ترجمه گوگل]پسر بود او موهای کوتاه قهوه ای داشت و موهای رنگ شده چشمه ای داشت

13. Her disheveled coat was waving in the wind.
[ترجمه ترگمان]نیم تنه ژولیده او در باد تکان می خورد
[ترجمه گوگل]کت و کلاه ناله ای او در حال وزش باد بود

14. The wind disheveled the papers on the desk.
[ترجمه ترگمان]باد کاغذهای روی میز را آشفته کرده بود
[ترجمه گوگل]باد بر روی میز نوشته بود

15. A disheveled pile of books on the library table.
[ترجمه ترگمان]کتاب های زیادی روی میز کتابخانه ریخته بود
[ترجمه گوگل]یک شمع کتاب در جدول کتابخانه

پیشنهاد کاربران

ژولیده

Tousled
Unkempt
Knotted hair
Rumpled
Creased
Ruffled
Extremely disorderly
Untidy, wrinkled disordered clothing or hair

Their dirty, bloody and disheveled clothing



کلمات دیگر: