سستی، نرمی، ناچیزی، ناقابلی، پوچی، نازکی
flimsiness
سستی، نرمی، ناچیزی، ناقابلی، پوچی، نازکی
انگلیسی به فارسی
ناخوشایند
انگلیسی به انگلیسی
• weakness; unsturdiness, unstableness; quality of being poorly made
جملات نمونه
1. Don't let me come after flimsiness.
[ترجمه ترگمان]به من اجازه نده که دنبال \"flimsiness\" بیام
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که من بعد از نابینایی بیفتم
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که من بعد از نابینایی بیفتم
2. All these make the widow flimsiness and independence coexist. So the widow has weak right of succession, passive amenability position in family and the possible property management.
[ترجمه ترگمان]همه اینها باعث می شوند که بیوه زن flimsiness و استقلال با هم هم زیستی داشته باشند بنابراین این بیوه دارای حق جانشینی ضعیف، جایگاه amenability منفعل در خانواده و مدیریت اموال ممکن است
[ترجمه گوگل]همه اینها موجب نابودی و استقلال بیوه می شود بنابراین، بیوه دارای حق ضعف حقوقی، موقعیت منفعلانه در خانواده و مدیریت اموال ممکن است
[ترجمه گوگل]همه اینها موجب نابودی و استقلال بیوه می شود بنابراین، بیوه دارای حق ضعف حقوقی، موقعیت منفعلانه در خانواده و مدیریت اموال ممکن است
3. But judging by the flimsiness of (much of) Chinese toilet paper, you'd never think so.
[ترجمه ترگمان]اما با توجه به flimsiness کاغذ توالت چینی، شما هرگز اینطور فکر نمی کنید
[ترجمه گوگل]اما قضاوت در مورد ناتوانی (بیشتر) کاغذ توالت چینی، شما هرگز چنین فکر نمی کنید
[ترجمه گوگل]اما قضاوت در مورد ناتوانی (بیشتر) کاغذ توالت چینی، شما هرگز چنین فکر نمی کنید
4. Have who to see my flimsiness of.
[ترجمه ترگمان] بگو ببینم \"flimsiness\" منو می بینه یا نه
[ترجمه گوگل]چه کسی برای دیدن من ناپایداری
[ترجمه گوگل]چه کسی برای دیدن من ناپایداری
5. He can't resist the flimsiness of the life.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند در برابر the زندگی مقاومت کند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند در برابر ناتوانی زندگی مقاومت کند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند در برابر ناتوانی زندگی مقاومت کند
6. Our owners all have in a bad humor, flimsiness with can not stand lure of time.
[ترجمه ترگمان]صاحبان ما همگی دارای حس شوخ طبعی بدی هستند، اما نمی توانند به موقع به دام بیفتند
[ترجمه گوگل]صاحبان ما همه را در یک طنز بد، شفافیت با نمی تواند مزه زمان
[ترجمه گوگل]صاحبان ما همه را در یک طنز بد، شفافیت با نمی تواند مزه زمان
7. I feel the flimsiness of own will more and more, feel the depravity of own without cause!
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که خودم هم بیشتر و بیشتر، احساس فساد و تباهی خودم را حس می کنم!
[ترجمه گوگل]من بیشتر و بیشتر احساس شرمنده شدن خود را می کنم، بدون هیچ دلیلی توهمات خود را احساس می کنم!
[ترجمه گوگل]من بیشتر و بیشتر احساس شرمنده شدن خود را می کنم، بدون هیچ دلیلی توهمات خود را احساس می کنم!
8. Quake brake down not only building, but also human flimsiness . . .
[ترجمه ترگمان]زلزله نه تنها ساختمان بلکه flimsiness انسان را نیز متوقف می کند
[ترجمه گوگل]Quake ترمز کردن نه تنها ساختمان، بلکه انسانی انسان
[ترجمه گوگل]Quake ترمز کردن نه تنها ساختمان، بلکه انسانی انسان
9. Only have the time in in the dead of night, I would remove the strong feint exhaustedly, scanning the mirror amid that distressed facial appearance, acquit own flimsiness.
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی که در آن شب به سر می بردم، این نیرنگ آمیز و نیرنگ آمیز را در میان می گذاشتم و آینه را در میان آن ظاهر آشفته و آشفته خویش جستجو می کردم
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که در شب مرده است، من احساس خستگی شدید را از بین می برم، آینه را از بین می برم در حالی که ظاهر پریشانی خود را از بین می برد، احساسات خود را تسکین می دهد
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که در شب مرده است، من احساس خستگی شدید را از بین می برم، آینه را از بین می برم در حالی که ظاهر پریشانی خود را از بین می برد، احساسات خود را تسکین می دهد
10. I don't want show you my didn't help with flimsiness, I don't want show you my heartache and the discomfort!
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم به تو نشان بدهم که من به تو کمک نکردم، دلم نمی خواهد غم و ناراحتی خودم را به تو نشان بدهم!
[ترجمه گوگل]نمی خواهم به شما نشان دهم که من با ناپایداری کمک نکردم، نمی خواهم احساسات و ناراحتی هایم را به شما نشان بدهم!
[ترجمه گوگل]نمی خواهم به شما نشان دهم که من با ناپایداری کمک نکردم، نمی خواهم احساسات و ناراحتی هایم را به شما نشان بدهم!
11. But again how strong, at the loving in front, the flimsiness that person always change.
[ترجمه ترگمان]اما باز هم، چه قدر در مقابل عشق، the که همیشه عوض می شود، چه قدر قوی است
[ترجمه گوگل]اما دوباره، چقدر قوی، در عشق در مقابل، ناپایداری که شخص همیشه تغییر می کند
[ترجمه گوگل]اما دوباره، چقدر قوی، در عشق در مقابل، ناپایداری که شخص همیشه تغییر می کند
12. He has the kid the sort sensitive and poet the sort flimsiness of heart.
[ترجمه ترگمان]او این بچه را از نوع قلب و شاعری و از نوع قلب دارد
[ترجمه گوگل]او کودک را دسته بندی حساس و شاعر مرتب نازک قلب است
[ترجمه گوگل]او کودک را دسته بندی حساس و شاعر مرتب نازک قلب است
13. What's erroneous and vigorously . . . . . . burning leave wrinkly wrinkly delicate eyebrow, Su destroys the facial expression of snow pale like snow, such of flimsiness.
[ترجمه ترگمان]چه نادرست و با حرارت، eyebrow چین و چروک و چروکیده، Su چهره رنگ پریده برف را، مثل برف، مثل برف، نابود می کند
[ترجمه گوگل]اشتباه و شدید است سوزش چسبندگی چشم چروکی ظریف، ابرو صورت خود را از برف خفیف مانند برف، مانند نابود کردن صورت را از بین می برد
[ترجمه گوگل]اشتباه و شدید است سوزش چسبندگی چشم چروکی ظریف، ابرو صورت خود را از برف خفیف مانند برف، مانند نابود کردن صورت را از بین می برد
14. The mechanism of the grassland eco-economic system, have the flimsiness ; Therefore, Recover the ecosystem mechanism, perfect and economic mechanism, are very important.
[ترجمه ترگمان]مکانیسم عملکرد اکو سیستم اکولوژیکی، the دارد؛ بنابراین، مکانیزم اکو سیستم، مکانیزم کامل و اقتصادی را بازیابی می کنیم، بسیار مهم هستند
[ترجمه گوگل]مکانیسم سیستم اقتصادی و زراعی علفهای هرز، فرسایش دارد؛ بنابراین، مکانیزم اکوسیستم بازسازی، مکانیسم کامل و اقتصادی، بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]مکانیسم سیستم اقتصادی و زراعی علفهای هرز، فرسایش دارد؛ بنابراین، مکانیزم اکوسیستم بازسازی، مکانیسم کامل و اقتصادی، بسیار مهم است
پیشنهاد کاربران
شل و ول بودن
کلمات دیگر: