کلمه جو
صفحه اصلی

groupthink


تمایل به هم عقیده بودن با سایر افراد گروه، گروه اندیشی

انگلیسی به فارسی

تمایل به همعقیده بودن با سایر افراد گروه، گروه اندیشی


گروهی فکر کن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the practice of or tendency toward conformity of thought, opinion, attitudes, or the like, as among members of a profession.

• tendency toward conformity; belief that some decisions should be made by a group (rather than an individual); lack of individuality and creativity

جملات نمونه

1.
گروه اندیشی

2. Groups where members disagree and who display less groupthink are more likely to share unpooled information.
[ترجمه ترگمان]گروه هایی که در آن اعضا با هم مخالف هستند و افراد کمتری نمایش می دهند احتمال بیشتری وجود دارد که اطلاعات را به اشتراک بگذارند
[ترجمه گوگل]گروههایی که اعضای آن اختلاف نظر دارند و کمتر نظر گروهی را نشان میدهند، به احتمال زیاد به اشتراک اطلاعات بدون استفاده میپردازند

3. And the other thing that you can get, which has been written about obviously in a book called "Groupthink," is where you get the group and they start to think very well of themselves.
[ترجمه ترگمان]و نکته دیگری که می توانید دریافت کنید، که در کتابی به نام \"Groupthink\" نوشته شده است، جایی است که شما این گروه را می گیرید و آن ها شروع به فکر کردن درباره خودشان می کنند
[ترجمه گوگل]و چیز دیگری که می توانید بدست آورید، به طور واضح در کتابی به نام 'Groupthink' نوشته شده است، جایی است که شما این گروه را می گیرید و شروع به فکر کردن به خود می کنید

4. Conformity, or groupthink—our tendency to do and even think like others—represents one of our greatest vulnerabilities.
[ترجمه ترگمان]تمایل ما به انجام و حتی اندیشیدن مانند دیگران - یکی از بزرگ ترین آسیب پذیری ما را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]سازگاری، و یا گروه بندی - تمایل ما به انجام و حتی فکر کردن به دیگران - یکی از بزرگترین آسیب پذیری های ماست

5. While groupthink may ultimately exist within the partnership model, it doesn't have to be nor should partnerships let it be the deciding factor at the end of the day.
[ترجمه ترگمان]در حالی که groupthink ممکن است در نهایت در مدل مشارکت وجود داشته باشد، نباید شراکت داشته باشد و نباید شراکت داشته باشد که در پایان روز فاکتور تصمیم گیری باشد
[ترجمه گوگل]در حالی که گروهی فکر می تواند در نهایت در مدل مشارکت وجود داشته باشد، لازم نیست و نباید مشارکت داشته باشد، در پایان روز، عامل تعیین کننده ای خواهد بود

6. Of course, Miller cautions, swarm behaviour in humans can have a downside, especially when it manifests as groupthink or peer pressure.
[ترجمه ترگمان]البته میلر هشدار می دهد، رفتار گروهی در انسان ها می تواند جنبه منفی داشته باشد، به خصوص وقتی که به عنوان فشار همسالان و یا فشار همسالان خود را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]البته، میلر هشدار می دهد رفتار روحانی در انسان ها می تواند ناکامی داشته باشد، به خصوص هنگامی که آن را به عنوان تفکر گروهی یا فشار همتا نشان می دهد

7. Psychologists have been less keen to offer 'solutions' to group polarization than they have other phenomena in group decision-making such as groupthink or the failure of groups to share information.
[ترجمه ترگمان]روانشناسان تمایل کمتری به ارایه راه حل هایی برای پلاریزاسیون گروهی نسبت به دیگر پدیده های در تصمیم گیری گروهی دارند مانند groupthink یا شکست گروه ها برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات
[ترجمه گوگل]روانشناسان نسبت به پالیسی های دیگر در تصمیم گیری گروهی مانند گروه بندی یا شکست گروه ها برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات کمتر علاقه مند به ارائه راه حل هایی برای گروه بندی قطبی هستند

8. The answer is simple: Investment partnerships are the perfect breeding ground for groupthink.
[ترجمه ترگمان]پاسخ ساده است: مشارکت سرمایه گذاری زمین پرورش کامل برای groupthink است
[ترجمه گوگل]پاسخ ساده است: مشارکت های سرمایه گذاری، زمینه ای مناسب برای گروه بندی هستند

9. This has caused critics to grumble that despite their professed free-thinking, Apple aficionados are actually suffused with groupthink. It's an interesting irony.
[ترجمه ترگمان]این موضوع باعث شده است که منتقدان شکایت کنند که علی رغم thinking professed، اپل aficionados در واقع با groupthink پر شده است این یک کنایه جالب است
[ترجمه گوگل]این باعث شده است که منتقدان به نظر برسند که علیرغم تفکر آزادانه خود، طرفداران اپل در واقع با گروه بندی فکر می کنند این جادوی جالب است

10. Finally with the introduction of the cultural variable, the elementary cross - cultural research of groupthink is made.
[ترجمه ترگمان]در نهایت با معرفی متغیر فرهنگی، تحقیق اولیه بین فرهنگی of ساخته شده است
[ترجمه گوگل]سرانجام با معرفی متغیر فرهنگی، تحقیقات میان فرهنگی ابتکاری درباره تفکر گروهی صورت گرفته است

11. Close - knit teams are particularly susceptible to the pull of groupthink.
[ترجمه ترگمان]تیم های Close به ویژه مستعد کشش groupthink هستند
[ترجمه گوگل]نزدیک - تیم های متشکل به خصوص به کشش گروهی فکر می کنند

پیشنهاد کاربران

گروه اندیشی

گروه زدگی

گروه زدگی، ایده ای که توسط ایروینگ جانیس ( ۱۹۷۲ ) مطرح گردید، و اشاره به تصمیم گیری فاجعه بار و کور گروهی به خاطری همرنگی با هم دارد.

هم عقیده گرایی جمعی

groupthink ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: گروه زدگی
تعریف: وضعیتی که در آن فرصت نقد و ارزیابی آرای گوناگون از اعضای یک سازمان یا گروه گرفته می شود و آنها به جای اظهارنظر شخصی ناچار با دیدگاه غالب همسو می شوند


کلمات دیگر: