کلمه جو
صفحه اصلی

insularity


معنی : انزوا، جزیره بودن
معانی دیگر : جزیره بودن، انزوا

انگلیسی به فارسی

جزیره بودن، انزوا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition of being closed to new ideas or outside influences; narrow-mindedness.

- It was a shock to move from the insularity of a gated community to a house on an urban street.
[ترجمه ترگمان] این ضربه ای بود که از the یک اجتماع دروازه دار به خانه ای در خیابان شهری منتقل شد
[ترجمه گوگل] این یک شوک بود که از ناحیه ی یک اجتماع محروم به یک خانه در خیابان شهری حرکت کند

• state of being an island; state of living on or being located on an island; narrowness of mind, provinciality; isolation

مترادف و متضاد

انزوا (اسم)
isolation, sequestration, retreat, insularity, seclusion

جزیره بودن (اسم)
insularity

جملات نمونه

1. But will Dublin's insularity prove to be its downfall?
[ترجمه ترگمان]اما به راستی Dublin است که سقوط خود را به انجام برساند؟
[ترجمه گوگل]اما آیا جزایر دوبلین سقوط خواهد کرد؟

2. Here, insularity seemed to prevail.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به insularity آمده بود
[ترجمه گوگل]در این جا، ناحیه به نظر می رسد غالب است

3. Insularity meant that Spanish colonial rule survived far longer there; then came subjection to the United States as a neo-colony and misrule by a string of corrupt strongmen.
[ترجمه ترگمان]insularity به این معنا بود که حکومت استعماری اسپانیایی در آنجا بسیار طولانی تر زنده ماند؛ سپس به عنوان یک مستعمره جدید به سمت ایالات متحده آمد و گروهی از شخصیت های مقتدر فاسد را به خطر انداخت
[ترجمه گوگل]ناحیه ای به این معنی بود که حکومت استعماری اسپانیا دورتر از آن طول کشید؛ پس از آن توسط یک رشته قدرتمند فاسد، به عنوان یک نئون کلنی و سوء رفتار با ایالات متحده تحت تعقیب قرار گرفت

4. The cultural insularity of music today is not simply the consequence of deficient pedagogy or propagation.
[ترجمه ترگمان]The فرهنگی امروزه به سادگی نتیجه آموزش یا اشاعه ناقص نیست
[ترجمه گوگل]امروزه جزر و مد فرهنگی موسیقی امروز نه تنها نتیجه تعلیم و تربیت ناقص است

5. Insularity and self - containment, it is argued, go hand in hand.
[ترجمه ترگمان]استدلال می شود که مهار کردن و مهار کردن، دست به دست هم داده می شود
[ترجمه گوگل]استقرار و خودمختاری، استدلال می شود، دست به دست می شود

6. Given the general insularity of India's political class and fellow-travelling intelligentsia, here's at least one country whose experiences they're willing to learn from.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تک اندیشی عمومی طبقه سیاسی هند و روشنفکران سفر، در اینجا حداقل یک کشور است که تجربیات آن ها را از آن یاد می گیرند
[ترجمه گوگل]با توجه به ساکن بودن کلیه طبقه سیاسی هند و روشنفکران همجنسگرایان، در اینجا حداقل یک کشوری است که تجارب آنها مایل به یادگیری است

7. It was a typical case of British chauvinism and insularity.
[ترجمه ترگمان]این یک مورد خاص تعصب افراطی بریتانیا و insularity بود
[ترجمه گوگل]این یک مورد معمول از شووینیسم بریتانیا و ناحیه بود

8. But at least they have started to break out of their old insularity.
[ترجمه ترگمان]اما حداقلش این است که آن ها از insularity قدیمی خود جدا شده اند
[ترجمه گوگل]اما حداقل آنها شروع به از بین رفتن ناحیه قدیمی خود کرده اند

9. Shyness in this instance has proved a virtue and its resulting insularity and independence a blessing.
[ترجمه ترگمان]خجالت در این نمونه یک فضیلت و insularity منتج از آن را ثابت کرده است
[ترجمه گوگل]خجالتی در این مورد فضیلت و ناخودآگاه و استقلال آن را برکتی نشان داده است

10. But a blind refusal to consider alternatives is negatively based on fear, ignorance, deeply embedded convictions or insularity.
[ترجمه ترگمان]اما امتناع کور از در نظر گرفتن جایگزین ها به طور منفی بر پایه ترس، جهل، اعتقادات عمیقا نهفته یا insularity قرار دارد
[ترجمه گوگل]اما نادیده گرفتن کور در نظر گرفتن جایگزینی، بر اساس ترس، جهل، اعتقادات عمیق و یا حرمت بر اساس منفی است

11. The racism alluded to in the first part explodes in all its savagery, and the town – which seemed to be guilty only of a forgivable insularity – becomes a cesspit.
[ترجمه ترگمان]نژاد پرستی که در قسمت اول رواج می یافت، در همه وحشیگری های خود منفجر می شد، و شهر - که به نظر می رسید فقط در یک insularity قابل عفو است - به a مبدل می شود
[ترجمه گوگل]نژادپرستی که در بخش اول اشاره داشت، در تمام وجدانش منفجر می شد و شهر - که به نظر می رسید تنها به یک جزیره قابل اجتناب است - تبدیل به یک سکانس می شود

12. Their approaches to last Saturday night's 100 m races were similar only in this insularity.
[ترجمه ترگمان]رویکردهای آن ها تا شنبه گذشته ۱۰۰ متر هم شبیه به این insularity بود
[ترجمه گوگل]رویکردهای آنها تا آخرین مسابقات شنبه شب در مسابقات 100 متری تنها در این جزیره بود

13. Their approaches to last Saturday night's 100 m races were similar only in insularity.
[ترجمه ترگمان]رویکردهای آن ها در مسابقات ۱۰۰ متر گذشته تنها در insularity مشابه بود
[ترجمه گوگل]رویکردهای آنها در آخرین مسابقات تابستانی شنبه شب در مسابقات 100 متری فقط در ناحیه ساحلی مشابه بود

14. Company a shoemaking, sent two bagman to go early or late an insularity undertakes market survey.
[ترجمه ترگمان]Company، کفاشی، که دو تاجر را به insularity فرستاد تا زود یا دیر به insularity برود و تحقیق بازار را به عهده بگیرد
[ترجمه گوگل]شرکت کفش زدن، ارسال دو bagman به زود یا اواخر یک جزیره را بررسی بررسی بازار

پیشنهاد کاربران

محدود ، کوته نظر

:Syn
Parochial


کلمات دیگر: