1. to conciliate (between) the parties in a dispute
طرفین مشاجره را با هم آشتی دادن
2. to conciliate angry customers
از مشتریان خشمگین دلجویی کردن
3. after winning the elections, he tried to conciliate his rivals
پس از بردن انتخابات کوشید که دل رقبای خود را به دست آورد.
4. His duty was to conciliate the people, not to provoke them.
[ترجمه ترگمان]وظیفه او این بود که با مردم آشتی کند، نه اینکه آن ها را تحریک کند
[ترجمه گوگل]وظیفه او این بود که مردم را ترغیب کند تا آنها را تحریک نکنند
5. An independent adviser has been brought in to conciliate between the two sides involved in the conflict.
[ترجمه ترگمان]یک مشاور مستقل برای آشتی بین دو طرف درگیر در این مناقشه آورده شده است
[ترجمه گوگل]یک مشاور مستقل در میان دو طرف درگیری ایجاد شده است
6. They tried to conciliate the natives with presents.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند با هدیه ها از بومیان آشتی کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی داشتند بومیان را با هدایا ترتیب دهند
7. It is nearly impossible to conciliate these two disagreeing parties.
[ترجمه ترگمان]آشتی کردن این دو حزب مخالف تقریبا غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]تقریبا غیرممکن است که این دو طرف اختلاف نظر را کنار بگذارند
8. Negotiators were called in to conciliate the warring factions.
[ترجمه ترگمان]از مذاکره کنندگان خواسته شد تا جناح های متخاصم را آشتی دهند
[ترجمه گوگل]برای جلب رضایت طرفین دعاکنندگان دعوت شده بودند
9. Clinton told Congress the administration's conciliate conciliatory policy toward Iran is not open - ended.
[ترجمه ترگمان]کلینتون به کنگره گفت که سیاست آشتی جویانه دولت نسبت به ایران باز نیست
[ترجمه گوگل]کلینتون به کنگره گفت که سیاست توافق طرفدار دولت در رابطه با ایران به پایان نرسیده است
10. It is hard to conciliate their views.
[ترجمه ترگمان]مدارا کردن با عقاید آنان دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است نظر خود را مطابقت دهند
11. It can conciliate China and the west, transfix in the ancient and modern, help to enforce and manage state affairs--- The law science blueprint what he describe have democratic, scientific character.
[ترجمه ترگمان]می تواند چین و غرب را آرام کند، در عهد باستان و مدرن بایستد، به اجرا و مدیریت امور دولتی کمک کند - - علم قانون آنچه را که توصیف می کند دارای شخصیت علمی و علمی است
[ترجمه گوگل]این می تواند چین و غرب را ترجیح دهد، در مدینه قدیمی و مدرن، کمک به اجرای و مدیریت امور دولتی --- قانون علم برنامه ریزی آنچه که او شرح شخصیت های دموکراتیک، علمی است
12. They tried to conciliate natives with presents.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند با هدیه ها از بومیان آشتی کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی داشتند بومیان را با هدایا ترتیب دهند
13. Its proposition conciliate Chinese and western cultures with a prudent and mild attitude is somewhat reasonable.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد آن برای فرهنگ های چینی و غربی با نگرش محتاطانه و ملایم تا حدی منطقی است
[ترجمه گوگل]گزاره ای است که فرهنگ های چینی و غربی را با نگرش محتاطانه و ملایم تر منطبق می کند
14. We conciliate a large customs'faith with high quality and service in these years.
[ترجمه ترگمان]ما یک ایمان گمرکی بزرگ با کیفیت بالا و خدمات در این سال ها برقرار کردیم
[ترجمه گوگل]ما در این سال ها یک مجسمه بزرگ و با کیفیت بالا و خدمات را ترتیب می دهیم