کلمه جو
صفحه اصلی

benevolently


نیکخواهانه، خیرخواهانه، ازروی خیرخواهی

انگلیسی به فارسی

خیرخواهانه


انگلیسی به انگلیسی

• in a generous manner, kindly

جملات نمونه

1. Thorne nodded his understanding, smiling benevolently.
[ترجمه ترگمان]تورن سرش را به علامت موافقت تکان داد و با مهربانی لبخند زد
[ترجمه گوگل]تورن صدای او را فریاد می زد و لبخند می زد

2. She looked on benevolently.
[ترجمه ترگمان]با مهربانی به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او خوش بینانه نگاه کرد

3. She smiled benevolently at me.
[ترجمه ترگمان]او به من لبخند زد
[ترجمه گوگل]او خیرخواهانه به من لبخند زد

4. Ben Nevis brooded benevolently over all.
[ترجمه ترگمان]بن nevis با تمام وجود او را خوش کرده بود
[ترجمه گوگل]بن نایوس بر همه چیز مهربان است

5. Shaw gazes benevolently over his spectacles, and Kitchen twinkles wickedly over his mask.
[ترجمه ترگمان]شاو با مهربانی به عینکش نگاه کرد و با بدجنسی چهره اش را برانداز کرد
[ترجمه گوگل]شو به سبب چشم انداز خویش نگاه می کند، و آشپزخانه به صورت ناخودآگاه بر روی ماسک اش نگاه می کند

6. The universe, thought Scarlet, must be benevolently staffed by more far-sighted beings than ourselves.
[ترجمه ترگمان]اسکارلت باخود گفت: دنیا باید از کسانی باشد که از ما far
[ترجمه گوگل]جهان، اندیشه اسکارلت، باید به صورت خیرخواهانه از جانب دیگران دورتر از خودمان باشد

7. Like many authors, I envisioned hundreds of bookstore customers lining up for me to benevolently sign copies for them.
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از نویسندگان، من تصور می کردم که صدها فروشگاه کتابفروشی ها برای من صف کشیده اند تا نسخه های آن ها را با فلش benevolently
[ترجمه گوگل]همانند بسیاری از نویسندگان، من صدها مشتری از مشتریان کتابفروشی را در نظر گرفتم که برای من آرزوی موفقیت برای امضای آنها برای آنها داشته باشم

8. It is benevolently presided over by Holy Trinity Church and faced by dapper old houses on the north.
[ترجمه ترگمان]این شهر با benevolently کلیسای مقدس Trinity و با خانه های قدیمی dapper در شمال مواجه است
[ترجمه گوگل]این است که به طور خیرانه تحت نظارت کلیسای تثلیث مقدس و مواجه با خانه های قدیمی قدیمی در شمال است

9. The vast majority of alpha dogs rule benevolently. They are confident in their position.
[ترجمه ترگمان]اکثریت قریب به اتفاق سگ های آلفا کتکش می زدند آن ها در موقعیت خود مطمئن هستند
[ترجمه گوگل]اکثریت قریب به اتفاق سگ های آلفا به خوبی رفتار می کنند آنها در موقعیت خود اعتماد دارند

10. He, looked at me benevolently, then smiled.
[ترجمه ترگمان]او با مهربانی به من نگاه کرد و بعد لبخند زد
[ترجمه گوگل]او به من مهربان نگاه کرد و سپس لبخند زد

11. A benevolently anarchistic lifestyle dedicated to productivity and passion. Art, science, and play had merged into the magical activity of programming.
[ترجمه ترگمان]یک سبک زندگی با سبک anarchistic که به بهره وری و شور و شوق اختصاص دارد هنر، علم و بازی در فعالیت های جادویی برنامه نویسی ادغام شده بودند
[ترجمه گوگل]یک سبک زندگی انسانی خوشایند به بهره وری و اشتیاق اختصاص یافته است هنر، علم و بازی به فعالیت جادویی برنامه نویسی پیوسته است

12. Looking carefully from face to face, he smiled benevolently and asked again, "Is the jar full?"
[ترجمه ترگمان]با احتیاط از رو به رو نگاه کرد، با ملاطفت لبخند زد و دوباره پرسید: \"آیا شیشه پر است؟\"
[ترجمه گوگل]به دقت از چهره به چهره نگاه کرد، او مهربان لبخند زد و دوباره پرسید: آیا شیشه پر است؟

13. He's an affable character, slightly overweight, smiling benevolently at the world from behind a gray beard and oval wire-framed glasses.
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت مهربان و کمی اضافه وزن دارد و از پشت یک ریش خاکستری و با عینک بیضی شکلی که قاب آن را پوشانده است، لبخند می زند
[ترجمه گوگل]او شخصیت قابل اعتماد است، کمی اضافه وزن دارد، لبخند برانگیز در جهان از پشت ریش خاکستری و عینک قاب جلو بیضی شکل

14. It's benevolently providing for you.
[ترجمه ترگمان]این benevolently که برای شما فراهم می شه
[ترجمه گوگل]این برای شما خوب است

پیشنهاد کاربران

ترحم انگیز، از گوشه چشم


کلمات دیگر: