کلمه جو
صفحه اصلی

footwork


معنی : رفت و آمد، کارپایی، استفاده از پا، پادوی
معانی دیگر : (مجازی) چستی، چالاکی، تردستی، (طرز به کار بردن پاها یا قدم برداشتن به ویژه در رقص و مشت بازی و راهروی) حرکات پا، گام آرایی، گام پردازی، رفت وامد

انگلیسی به فارسی

کارپایی، استفاده از پا، رفت وامد، پادوی


کار پا، رفت و آمد، کارپایی، استفاده از پا، پادوی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the manner in which the feet are used or moved, as in sports such as tennis or boxing, or in dance.

(2) تعریف: travel on foot that is required in doing some job or task; legwork.

(3) تعریف: skill in maneuvering.
مشابه: maneuver

- It took some clever footwork to get out of that predicament.
[ترجمه ترگمان] یه کار زیرکانه ای انجام داده که از این مخمصه خلاص بشه
[ترجمه گوگل] بعضی از کارهای باهوش برای از بین بردن این مشکل انجام شد

• moves made by the feet (in boxing, dancing, etc.); legwork, work which requires a lot of walking from place to place; maneuvering which demands skill and care
footwork is the way in which you move your feet, especially in sports such as boxing, football, or tennis, or in dancing.
fancy footwork is a clever way of dealing with a difficult situation.
moving from place to place, work involving walking; movements made by the feet (in boxing, tennis, etc.)

مترادف و متضاد

رفت و آمد (اسم)
traffic, footwork

کارپایی (اسم)
footwork

استفاده از پا (اسم)
footwork

پادوی (اسم)
footwork

جملات نمونه

1. it took a bit of footwork to avoid answering their questions
احتراز از پاسخ دادن به پرسش های آنان مستلزم زرنگی بسیار بود.

2. The England keeper revealed some fancy footwork in the victory over Nottingham Forest.
[ترجمه ترگمان]صاحب انگلستان، footwork فانتزی را در پیروزی بر فراز ناتینگهام فارست آشکار کرد
[ترجمه گوگل]دروازه بان انگلیس در پی پیروزی در زمین ناتینگهام فارست برخی از کارهای فانتزی را به نمایش گذاشت

3. This exercise improves your coordination, balance, timing and footwork.
[ترجمه ترگمان]این تمرین هماهنگی، تعادل، زمانبندی و footwork را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]این تمرین هماهنگی، تعادل، زمان بندی و تمرینات شما را بهبود می بخشد

4. His nippy footwork and ball control won him the match.
[ترجمه ترگمان]nippy footwork و کنترل توپ او این مسابقه را به او واگذار کردند
[ترجمه گوگل]او کنترل نهایی توپ و کنترل توپ را به دست آورد

5. She threw in a lot of flashy footwork to impress the judges.
[ترجمه ترگمان]اون یه عالمه کار پر زرق و برق انداخت تا داور رو تحت تاثیر قرار بده
[ترجمه گوگل]او بسیاری از کارهای زرق و برق دار را برای تحت تاثیر قرار دادن قضات انداخت

6. And that's a marvellous bit of footwork there from Ponti as he takes the ball from Garcia.
[ترجمه ترگمان]و این کار همان طور که او مجلس رقص گارسیا را از پو نتی می برد، این کار از پو نتی جا گرفته شده است
[ترجمه گوگل]و این یک کمی شگفت انگیز از پیاده روی وجود دارد از Ponti به عنوان او می گیرد توپ از گارسیا

7. Thanks to agile footwork he always managed to escape his pursuers.
[ترجمه ترگمان]به لطف footwork چابک همیشه موفق می شد از تعقیب کنندگان خود فرار کند
[ترجمه گوگل]با تشکر از پیاده روی چابک، او همیشه موفق به فرار از تعقیب او شد

8. She showed some nimble footwork and looked a promising player.
[ترجمه ترگمان]او چند تا پا چابک را نشان داد و یک بازیکن امیدوار کننده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او بعضی از کارهای ناهموار را نشان داد و یک بازیکن امیدوار کننده را دید

9. Negotiating a deal can take some fancy footwork .
[ترجمه ترگمان]فقط یک معامله میتونه یک خورده از کار خوشش بیاد
[ترجمه گوگل]مذاکره با یک معامله می تواند برخی از کارهای فانتزی را انجام دهد

10. It was going to take some deft political footwork to save the situation.
[ترجمه ترگمان]قرار بود که footwork سیاسی deft برای نجات این وضعیت انجام دهد
[ترجمه گوگل]برای نجات این وضعیت، قدم هایی برای جلوگیری از حوادث سیاسی وجود دارد

11. It took a bit of deft footwork to get them to agree.
[ترجمه ترگمان]کمی مهارت پیدا کرد تا آن ها را راضی کند که موافقت کنند
[ترجمه گوگل]برای اینکه آنها را به توافق برساند، کمی از کارهای نادرست انجام شد

12. He got round the defender using some slick footwork.
[ترجمه ترگمان]اون با استفاده از یه سری کاره ای احمقانه به طرف مدافع رفت
[ترجمه گوگل]او با استفاده از برخی از نکات نرم و صاف، دور مدافعان گردید

13. I might be doing a lot of footwork over the weekend.
[ترجمه ترگمان]ممکنه من کاره ای زیادی از این آخر هفته انجام بدم
[ترجمه گوگل]شاید در طول آخر هفته، کارهای زیادی انجام شود

14. Speed comes partly from good footwork anyway.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، سرعت تا حدودی ناشی از footwork خوب است
[ترجمه گوگل]به هر حال سرعت از بخار خوب به دست می آید

It took a bit of footwork to avoid answering their questions.

احتراز از پاسخ دادن به پرسشهای آنان مستلزم زرنگی بسیار بود.


پیشنهاد کاربران

رفت و امد🏃‍♀️

fancy footwork

گامهای ظریف در رقص.
. The old man was known for his fancy footwork when he was on Broadway
حرکات زیرکانه پا که به شخص کمک می کند تعادل خود را حفظ کند.
It took some fancy footwork to get down the mountain
یک استراتژی هوشمندانه و پیچیده که به شخص کمک می کندتا از دردسر خلاص شود.
The governor did some fancy footwork to keep from getting blamed for the scandal




کلمات دیگر: