1. He seems to know when his wife is away from home by some kind of extra-sensory perception.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد او می داند که همسرش با نوعی درک حسی از خانه دور است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او می داند زمانی که همسرش به نوعی ادراک بیش از حد حسی دور از خانه است
2. I couldn't even manage the simplest of manipulations involving extra-sensory perception.
[ترجمه ترگمان]من حتی نمی توانستم ساده ترین دستکاری کردن شامل درک حسی - حسی اضافی را مدیریت کنم
[ترجمه گوگل]من حتی نمی توانستم ساده ترین دستکاری هایی را که شامل ادراک بیش از حد حسی بود، مدیریت کنم
3. In reality it is a membrane, the pineal gland, regarded in the East as the seat of extra-sensory perception.
[ترجمه ترگمان]در واقع این یک غشا است، غده پینه آل، در شرق به عنوان صندلی برداشت حسی اضافه در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]در حقیقت این غشا، غده عنکبوتی است که در شرق به عنوان صندلی ادراک بیش از حد حسی در نظر گرفته شده است
4. Many people believe that cats are capable of some kind of extra-sensory perception, but they are not.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم بر این باورند که گربه ها قادر به نوعی درک حسی بیشتر هستند، اما اینطور نیستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم بر این باورند که گربه ها قادر به درک نوعی حس فوق العاده هستند، اما اینها نیستند
5. And forty - eight percent believe in extrasensory perception, or ESP.
[ترجمه ترگمان]و چهل و هشت درصد به درک extrasensory یا ESP اعتقاد دارند
[ترجمه گوگل]و چهل و هشت درصد معتقدند که درک عاطفی، یا ESP
6. Precognition denotes a form of extrasensory perception wherein a person is said to perceive information about places or events through paranormal means before they happen.
[ترجمه ترگمان]precognition نشان دهنده نوعی درک extrasensory است که در آن فرد گفته می شود اطلاعاتی درباره مکان ها و رویدادها از طریق موارد ماورای طبیعی قبل از وقوع آن ها دریافت می کند
[ترجمه گوگل]پیشآمدگی، نوعی ادراک اضطرابی است که در آن فرد گفته میشود اطلاعاتی در مورد مکانها یا حوادث را از طریق روشهای پاراورورمال به پیش میبرد
7. Dr. Bem has been quietly testing extrasensory perception claims for years.
[ترجمه ترگمان]دکتر \"Bem\" سالهاست که به طور آرام ادعاهای ادراک extrasensory را آزمایش می کند
[ترجمه گوگل]دکتر بم بی ادعا ادعاهای ادعایی فراطبیعی را برای سالها آزمایش کرده است
8. Psychics have funny moments in relation to their visions and the people they try to help with their extrasensory perception.
[ترجمه ترگمان]psychics لحظات مضحکی را در ارتباط با visions دارند و افرادی که سعی می کنند به درک extrasensory خود کمک کنند
[ترجمه گوگل]روانشناسان لحظات خنده دار در ارتباط با دیدگاه هایشان و افرادی که سعی در کمک به درک عاطفی خود دارند، لحظات خنده دار دارند
9. If you asked a parapsychologist, he might say you have extrasensory perception, or ESP.
[ترجمه ترگمان]اگر از یک فروشنده سوال بپرسید، ممکن است بگوید که شما درک بهتری از ESP دارید یا ESP
[ترجمه گوگل]اگر از یک متخصص روانپزشکی خواسته اید، ممکن است گفته شود که شما درک عصبانیت دارید یا ESP
10. Knowledge of something in advance of its occurrence, especially by extrasensory perception; clairvoyance.
[ترجمه ترگمان]آگاهی از چیزی از قبل از وقوع آن، به خصوص با ادراک extrasensory؛ clairvoyance
[ترجمه گوگل]آگاهی از چیزی که پیش از وقوع آن رخ می دهد، به ویژه از طریق احساسات اضافی؛ فکری
11. It is therefore possible to identify the occurrence of extrasensory perception through the fluctuations of these indicators.
[ترجمه ترگمان]بنابراین شناسایی وقوع درک extrasensory از طریق نوسانات این شاخص ها ممکن است
[ترجمه گوگل]بنابراین ممکن است که وقوع ادراک اضافی از طریق نوسانات این شاخص ها مشخص شود
12. The military initially focused on 'remote viewing', the scientific term for clairvoyance and extrasensory perception (or ESP).
[ترجمه ترگمان]ارتش ابتدا بر روی مشاهده از راه دور، اصطلاح علمی for و ادراک extrasensory (یا ESP)تمرکز داشت
[ترجمه گوگل]ارتش ابتدا روی «مشاهده دوردست»، اصطلاح علمی برای روشن بینی و ابراز احساسات (یا ESP) تمرکز داشت