کلمه جو
صفحه اصلی

break even


گونه ای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخش های تند، عدول یا سرپیچی (از سنت یا روش و غیره)، جدا شده، جدایی گرای، انشعابی، ترک، (تئاتر و غیره) زودشکن (اشیای قلابی که در صحنه های زد و خورد و غیره به آسانی و به طور بی خطر شکسته یا متلاشی می شوند)، (عامیانه - مسابقات و غیره) مساوی کردن، برابر شدن، سر به سر شدن، بی سود و زیان شدن، صافی درامدن، سربسرشدن

انگلیسی به فارسی

سربه‌سر، بی‌سود و زیان، نه سود و نه ضرر کردن


به منوال قبل باقی ماندن، نه پیشرفت و نه پسرفت کردن


شکستن حتی، صافی درامدن، بی سود و زیان شدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to emerge from a transaction without profits or losses.
مشابه: balance, manage, tie
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or designating a point at which credits and debits are equal, as in a business that shows neither a profit nor a loss.

• finish with no losses; end in a tie, end with an equal score
breakeven point, point at which gains and losses are equal (business)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] سر به سر شدن، بی سود، سر به سر
[صنعت] سر به سر شدن، صاف شدن، یر به یر شدن

مترادف و متضاد

be or become equal, neither gain nor lose money


Synonyms: balance books, equalize, experience no loss, recover cost, recover expense


stay the same, to neither advance nor regress


جملات نمونه

1. after two years, the shop reached the breakeven point
مغازه بعد از دوسال دخل و خرج کرد.

2. Taylor's business just managed to break even last month.
[ترجمه ترگمان]کار تیلور فقط یک ماه پیش موفق شده بود از هم جدا بشه
[ترجمه گوگل]کسب و کار تیلور موفق به شکستن حتی ماه گذشته

3. We're hoping that we'll at least break even, and perhaps make a small profit.
[ترجمه Sajad] ما امیدواریم که حداقل سر به سر شود یا شاید کمی سود ببریم
[ترجمه ابوالفضل] امیدواریم دخل با خرج جور شود و شاید هم کمی سود کنیم
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که حداقل یک کم استراحت کنیم و شاید هم سود کوچکی به دست بیاوریم
[ترجمه گوگل]ما امیدوار هستیم که حداقل دست کم خراب کنیم و شاید سود کمی به دست آوریم

4. The airline hopes to break even next year and return to profit the following year.
[ترجمه abbas] هواپیمایی امیدوار است که سال آینده سر به سر بشه و سال های بعد به چرخه سود برگرده
[ترجمه ترگمان]این شرکت هواپیمایی امیدوار است سال آینده را بشکند و سال آینده به سود خود باز گردد
[ترجمه گوگل]این شرکت هواپیمایی امیدوار است حتی سال آینده نیز شکست بخورد و در سال بعد سود خود را به دست آورد

5. Orange is expected to break even in net income terms by 199
[ترجمه ترگمان]نارنجی انتظار می رود که با ۱۹۹ قانون درآمد خالص ۱۹۹ فرد شود
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود که نارنجی حتی در شرایط خالص درآمد سالیانه 199 باشد

6. Fujitsu says it expects to break even in 1993-9 with zero net profit.
[ترجمه ترگمان]Fujitsu می گوید که انتظار دارد در سال ۱۹۹۳ - ۹ با سود خالص صفر بشکند
[ترجمه گوگل]فوجیتسو می گوید انتظار دارد که حتی در سال 1993-9 با سود خالص صفر صعود کند

7. That could break even a high roller like Baltimore owner Peter Angelos.
[ترجمه ترگمان]این میتونه حتی یه ترن هوایی مثل \"پیتر Angelos\" رو هم از بین ببره
[ترجمه گوگل]این می تواند حتی یک رول بالا مانند صاحب بالتیمور پیتر آنجلوس شکستن

8. Therefore, if the firms involved are to break even, how should they do it?
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اگر شرکت ها درگیر این کار هستند، چگونه باید آن را انجام دهند؟
[ترجمه گوگل]بنابراین، اگر شرکت کنندگان درگیر شوند، باید آنها را شکست دهند، چگونه باید این کار را انجام دهند؟

9. If we can break even - as I think we will - it will be a qualified success.
[ترجمه ترگمان]اگر ما بتوانیم حتی - همانطور که فکر می کنم ما - موفق خواهیم شد - موفق خواهیم بود
[ترجمه گوگل]اگر ما بتوانیم حتی - به عنوان من فکر می کنم که ما می توانیم شکستن - این موفقیت واجد شرایط خواهد بود

10. Port executives say that maritime operations should break even by 1999 or 2000.
[ترجمه ترگمان]مدیران اجرایی بندر می گویند که عملیات دریایی باید حتی تا سال ۱۹۹۹ یا ۲۰۰۰ قطع شود
[ترجمه گوگل]مدیران بندر می گویند که عملیات دریایی باید حتی تا سال 1999 یا 2000 هم شکست

11. If we're lucky, we'll break even.
[ترجمه ترگمان]اگر خوش شانس باشیم، حتی به هم می زنیم
[ترجمه گوگل]اگر ما خوش شانس باشیم، حتی خواهیم شکست

12. The second statement -- you can't break even -- means that due to ever-increasing entropy, you can't return to the same energy state.
[ترجمه ترگمان]دومین بیانیه - - شما نمی توانید حتی - - به این معنی که به خاطر آنتروپی زیاد، شما نمی توانید به همان وضعیت انرژی برگردید
[ترجمه گوگل]بیانیه دوم - شما نمی توانید حتی شکستن - بدان معنی است که با توجه به آنتروپی در حال افزایش است، شما نمی توانید به حالت انرژی بازگشت

13. I see you hope to break even in under three years.
[ترجمه ترگمان] می بینم که امیدوار بودی تا سه سال دیگه از هم جدا بشی
[ترجمه گوگل]من می بینم که امیدوارم حتی در کمتر از سه سال هم شکست بخوره

14. Red Man snuff should break even this year, the CEO said.
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل گفت که سیگار مرد قرمز باید حتی در سال جاری هم بشکند
[ترجمه گوگل]مدیر اجرایی گفت: 'انسان قرمز انسان باید سال گذشته صبر کند '

15. If you gamble you're lucky when you break even.
[ترجمه ترگمان]اگر قمار کنی شانس آوردی که به هم می زنی
[ترجمه گوگل]اگر شما قماربازی می کنید خوش شانس هستید وقتی که شما حتی شکستن

پیشنهاد کاربران

سربه سر شدن
نقطه سربه سر شدن
متعادل شدن

نه سود نه ضرر

دخل و خرج برابر

نه سود و نه ضرر کردن

نقطه تعادل

سر به سر
برابر

یکی دراومدن دخل و خرج

. I figured out I need to charge seventeen bucks a jar just to break even

not make a profit or a loss

یر به یر شدن

تراز
تعادل

برابر شدن دخل و خرج
( برای مثال کاری را تازه شروع کردیم و هر چی خرج کردیم همان مقدار هم درامد داشته ایم ) این یعنی برابر شدن دخل و خرج

دخل و خرج برابر، برابری درآمد و هزینه

that's when the money coming in equals the money going out.

برابر شدن دخل و خرج


کلمات دیگر: