کلمه جو
صفحه اصلی

arena


معنی : پهنه، عرصه، صحنه، گود، میدان مسابقات، ارن
معانی دیگر : (گیاه شناسی) نخل آرکا (جنس areca از نخل های آسیای شرقی و استرالیا دارای تنه ی باریک و صاف و برگ های پر مانند و مرکب ـ مانند درخت فوفل: betel palm)، میدان، آوردگاه، فراخنا، استادیوم، رزمگاه، (در اصل) میدان بی تاق آمفی تئاترهای روم کهن که نمایش های ورزشی و نبردهای گلادیاتوری در آن انجام می شد، میدان مسابقات در روم قدیم، کشتی گیری یا مبارزه

انگلیسی به فارسی

پهنه، میدان مسابقات (در روم قدیم)، عرصه، گود، (کشتی‌گیری یا مبارزه)، صحنه، ارن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a stage, ring, or other circumscribed area where sporting events or performances are held.
مترادف: amphitheater, coliseum, hippodrome, lists, ring, stadium, stage
مشابه: auditorium, bowl, field, gymnasium

- The competitors are now entering the arena.
[ترجمه ترگمان] اکنون رقبا وارد عرصه می شوند
[ترجمه گوگل] رقبا در حال ورود به عرصه هستند

(2) تعریف: the building or enclosure housing an arena.
مترادف: coliseum
مشابه: amphitheater, building, hippodrome, stadium

- A large parking lot surrounded the arena.
[ترجمه ترگمان] یک پارکینگ بزرگ محوطه ورزشگاه را محاصره کرده بود
[ترجمه گوگل] پارکینگ بزرگ این عرصه را احاطه کرده است

(3) تعریف: a sphere of activity or conflict.
مترادف: domain, field, sphere, theater
مشابه: area, battlefield, front, orbit, province, realm, scene, stage

- With the encouragement of her supporters, she decided to enter the political arena.
[ترجمه ترگمان] او با تشویق حامیان خود تصمیم گرفت وارد عرصه سیاسی شود
[ترجمه گوگل] با تشویق طرفدارانش، تصمیم گرفت وارد عرصه سیاسی شود

(4) تعریف: the center area of a Roman amphitheater where contests and performances were held.
مشابه: area, center, ring, stage

- Gladiators fought each other to the death in the arena.
[ترجمه ترگمان] گلادیاتورها در آرنا با هم می جنگیدند
[ترجمه گوگل] گلادیاتورها یکدیگر را به مرگ در صحنه جنگیدند

• ring, platform, stage, open area (used for sports and entertainment)
an arena is a place where sports and other public events take place. it has seats around it where people sit and watch.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] صحنه، میدان، عرصه

مترادف و متضاد

پهنه (اسم)
field, area, racket, arena, sheet, width

عرصه (اسم)
field, ring, square, arena, court

صحنه (اسم)
arena, scene, stage

گود (اسم)
ring, arena

میدان مسابقات (اسم)
arena

ارن (اسم)
arena, green dragon

building or enclosure for entertainment or sports


Synonyms: amphitheatre, boards, bowl, circus, coliseum, course, diamond, field, gridiron, ground, gym, gymnasium, hippodrome, ice, park, pit, platform, ring, rink, square, stadium, stage


area of activity


Synonyms: battlefield, battleground, domain, field, province, realm, scene, sector, sphere, territory, theatre


جملات نمونه

1. an arena for boxing matches
ورزشگاه مسابقات بکس

2. the arena of politics
عرصه ی سیاست

3. a dance arena
صحنه ی رقص

4. free competition in the economic arena
رقابت آزاد در صحنه ی اقتصادی

5. He translated the fight to the public arena.
[ترجمه ترگمان]او جنگ را به صحنه عمومی ترجمه کرد
[ترجمه گوگل]او مبارزه را به عرصه عمومی ترجمه کرد

6. As we came into the arena, we were jostled by fans pushing their way towards the stage.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که وارد عرصه شدیم، از طرفداران وارد صحنه شدیم که راه خود را به سوی صحنه پیش راندند
[ترجمه گوگل]همانطور که ما به صحنه آمدیم، طرفداران خود را به سمت بازی به سوی صحنه سوق دادند

7. He left the arena to loud applause.
[ترجمه ترجمه ی فارسی] او با تشویق و با صدای بلند عرصه را ترک کرد
[ترجمه ترگمان] اون ورزشگاه رو با صدای بلند رها کرد
[ترجمه گوگل]او با استقبال فراوان از عرصه خارج شد

8. The competitors cantered into the arena to conclude the closing ceremony.
[ترجمه ترگمان]رقبا به سرعت وارد صحنه شدند تا مراسم اختتامیه را خاتمه دهند
[ترجمه گوگل]رقبا برای رسیدن به مراسم افتتاحیه به صحنه بازگشتند

9. The competitors' arena had been marked off with cones.
[ترجمه ترگمان]میدان رقابت با مخروط ها marked شده بود
[ترجمه گوگل]عرصه رقبا با مخروط مشخص شده بود

10. The arena won't be finished until private donors fork over more money.
[ترجمه ترگمان]این عرصه تا زمانی که خیرین خصوصی پول بیشتری دریافت نکنند به پایان نخواهد رسید
[ترجمه گوگل]تا زمانی که اهدا کنندگان خصوصی پول بیشتری دریافت نکنند عرصه به پایان نخواهد رسید

11. Politics is by no means the only arena in which women are excelling.
[ترجمه ترگمان]سیاست به هیچ وجه تنها جایی نیست که زنان در آن برتر هستند
[ترجمه گوگل]سیاست به هیچ وجه تنها عرصه ای است که زنان در آن پیشرفت می کنند

12. I want to work outside the arena of competition.
[ترجمه ترگمان]من می خواهم در خارج از عرصه رقابت کار کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم در خارج از عرصه رقابت شرکت کنم

13. They appeared on an edition of BBC2's Arena.
[ترجمه ترگمان]ان ها بر روی تابلویی از زمین BBC۲ ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]آنها در یک نسخه از Arena بی بی سی ظاهر شدند

14. Madonna's pulling power filled the Arena for 10 nights.
[ترجمه ترگمان]قدرت مقابله با قدرت مریم در صحنه ده شب را پر کرده بود
[ترجمه گوگل]قدرت کشیدن مدونا برای 10 شب آرنا را پر کرد

an arena for boxing matches

ورزشگاه مسابقات بکس


a dance arena

صحنه‌ی رقص


the arena of politics

عرصه‌ی سیاست


free competition in the economic arena

رقابت آزاد در صحنه‌ی اقتصادی


پیشنهاد کاربران

CLASHING IN THE MIDDLE OF THE ARENA
برخورد در میانه ی میدان

قبل اینکه جمله رو کامل کنم شرح شرایط:
مبارزه ی گلادیاتورها در حال اتفاق
اونم در صحنه ی آمفی تئاتر _میدان اِرینا
این دو مبارز وسط اون میدان در گیر میشن
پس من جمله رو می نویسم

برخورد در میانه /وسطِ میدان اِرینا
یا درگیری در وسط میدان مسابقات اِرینا
یادرگیری در وسط صحنه
خیلی معنی میشه کرد. . .
بستگی به خودتون داره که کدوم و بذارید
اِرینا یا آرینا اسمه یه میدان مسابقه است برای گلادیاتورها

میدانگاه

چهارچوب

میدانچه

1. آوردگاه، محل مسابقات
2. عرصه، صحنه

میدان مسابقاتی مانند بسکتبال، فوتبال، والیبال و. . . . . . .

استادیوم

The show was filmed live at the Arena
اون show بصورت زنده تو اون استادیوم فیلمبرداری شد

نیمکت استادیوم

استادیوم سرپوشیده ( برای ورزش هایی مانند والیبال، بسکتبال و . . . )

Enclosed building for sports events

یک صحنه مرکزی ، حلقه ، منطقه یا مواردی از این دست که برای ورزش یا سایر انواع سرگرمی استفاده می شود و توسط صندلی برای تماشاگران احاطه شده است:
یک عرصه بوکس ؛ یک صحنه سیرک.
ساختمانی که یک عرصه در آن قرار دارد.
زمینه ای از تعارض ، فعالیت یا تلاش:
عرصه

استادیوم ، میدان / منطقه باز دارای صحنه در وسط جهت اجرای کنسرت / نمایش


کلمات دیگر: