فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: speculates, speculating, speculated
• (1) تعریف: to wonder or make a guess or guesses with respect to something.
• مترادف: conjecture, guess, hypothesize, surmise, theorize, wonder
• مشابه: cogitate, contemplate, meditate, mull, ponder, reflect, ruminate, see, suppose, think
- We have no facts, so we can only speculate as to her motives.
[ترجمه dastaran] ما هیچ مدرکی نداریم ، بنابراین ما فقط میتوانیم در مورد انگیزه های او گمانه زنی کنیم
[ترجمه حسین یزدانی] ما هیچگونه مدرکی نداریم، از این رو تنها می توانیم به انگیزه های او فکر کنیم.
[ترجمه ترگمان] ما شاهدی در کار نیست، پس ما فقط می توانیم درباره انگیزه او بحث کنیم
[ترجمه گوگل] ما هیچ واقعیت نداریم، بنابراین ما فقط می توانیم به انگیزه های خود فکر کنیم
- I don't want to speculate about the nature of their relationship.
[ترجمه ترگمان] من نمی خواهم درباره ماهیت رابطه آن ها فکر کنم
[ترجمه گوگل] من نمی خواهم درباره ماهیت رابطه آنها حدس بزنم
- Would you like to speculate on the possibility of her running for governor next year?
[ترجمه ترگمان] آیا مایلید در مورد امکان دویدن او برای فرماندار در سال آینده تامل کنید؟
[ترجمه گوگل] آیا می خواهید به احتمال رفتن او برای فرماندار در سال آینده حدس بزنید؟
• (2) تعریف: to engage in a risky business transaction that promises the possibility of large profits.
• مترادف: gamble
• مشابه: chance it, plunge, trade, venture, wager
- The older brother liked to speculate despite the risks of losing money, but the younger brother always played it safe.
[ترجمه ترگمان] برادر بزرگ تر دوست داشت با وجود خطر از دست دادن پول فکر کند، اما برادر کوچک تر همیشه آن را ایمن می کرد
[ترجمه گوگل] برادر بزرگتر، با وجود خطرات از دست دادن پول، به فکر فروبستن بود، اما برادر جوانتر همیشه آن را بی خطر نگه داشت
• (3) تعریف: to buy, produce, or build something in anticipation of an increase in its price.
• مشابه: invest
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to put forward (a guess or a theory) despite lack of sufficient evidence (fol. by a clause).
- The press is speculating that the bomb blast was carried out by terrorists.
[ترجمه ترگمان] مطبوعات گمان می کنند که انفجار بمب توسط تروریست ها انجام شده است
[ترجمه گوگل] مطبوعات حدس زده اند که انفجار بمبی توسط تروریست ها صورت گرفته است
• (2) تعریف: to wonder about or consider.
- I'm just speculating whether or not he really knew what he was doing.
[ترجمه ترگمان] من فقط دارم فکر می کنم که اون واقعا می دونست داره چی کار می کنه
[ترجمه گوگل] من فقط حدس می زنم که آیا او واقعا می دانست که چه کاری انجام می دهد