کلمه جو
صفحه اصلی

context


معنی : زمینه، مفاد، متن
معانی دیگر : هم بافت، قرینه، فحوا، سیاق، بافتار، شرایط، مفهوم

انگلیسی به فارسی

(سخن) بافت، متن، سیاق عبارت، فحوای کلام


(پدیده) موقعیت، زمینه، شرایط، قراین


متن نوشته، زمینه، متن، مفاد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the language surrounding a particular usage of a word, phrase, or sentence, or the situation in which the piece of language is used.

- The meaning of a word like "fly" depends on its context.
[ترجمه سعید] معنای کلمه ای مانند �پرواز� به متنش بستگی دارد
[ترجمه محمدرضا] معنی کلمه مانند پرواز بستگی به محیط دور و بر آن دارد.
[ترجمه بهروز] معنای کلمه ای مانند پرواز، به موقعیت استفاده اش بستگی دارد
[ترجمه فاطمه] معنی کلمه ای مثل پرواز با متن آن بستگی دارد.
[ترجمه آرمی] معنای کلمه ای مثل "fly" ( در زبان انگلیسی ) به متن آن بستگی دارد.
[ترجمه آناهیتا] ترجمه و معنی کلمه ی " پرواز " به زمینه و ریشه اش بستگی دارد .
[ترجمه امیرمهدی صفدری] معنای واژه ای همچون "پرواز" بسته بر متنی است که در آن قرار دارد.
[ترجمه برهان سرمد] معنای واژه ای مانند �fly� به فحوای متن بستگی دارد.
[ترجمه ترگمان] معنای واژه \"پرواز\" به بافت آن بستگی دارد
[ترجمه گوگل] معنای کلمه ای مانند 'پرواز' بستگی به زمینه آن دارد
- In the context of a doctor's office, the question "How are you?" might require a detailed answer.
[ترجمه Shishkocholoo] در محل دفتر یک پزشک، سوال "حال شما چطور است" نیازمند پاسخی دقیق و همراه با جزئیات است.
[ترجمه مهشاد] از منظر مطب پزشک، سوال "حال شما چطور است؟" نیازمند پاسخی دقیق است.
[ترجمه ترگمان] در زمینه مطب دکتر، سوال این است که \"شما چطور هستید؟\" ممکن است نیاز به پاسخ مفصل داشته باشید
[ترجمه گوگل] در چارچوب یک دفتر دکتر، سؤال �چطور؟� ممکن است نیاز به یک پاسخ دقیق داشته باشد

(2) تعریف: the set of circumstances or events in which a particular event occurs; situation.
مشابه: locality

- Given the context, we can understand how he made the decision to resign.
[ترجمه ترگمان] با توجه به این شرایط، ما می توانیم درک کنیم که چگونه تصمیم گرفت استعفا دهد
[ترجمه گوگل] با توجه به زمینه، ما می توانیم درک کنیم که چگونه تصمیم به استعفا داد

• paragraphs surrounding a word or sentence; overall situation, background
the context of an idea or event is the general situation that relates to it and which helps it to be understood.
the context of a word or sentence consists of the words or sentences before it and after it which help make its meaning clear.
if something is seen in context or if it is put into context, it is considered with all the factors that relate to it.
if a statement or remark is taken or quoted out of context, the circumstances in which it was said are not correctly reported so the statement or remark is misleading.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] زمینه
[صنعت] فضا، زمینه، مفهوم
[ریاضیات] زمینه، مبحث، متن، محدوده، زمینه، بافت، ساختمان

مترادف و متضاد

زمینه (اسم)
base, ground, tendency, design, basis, setting, root, background, terrain, context, conspectus, theme, sketch, groundwork, outline

مفاد (اسم)
substance, meaning, sense, significance, signification, content, intent, purport, context, contents, tenor, text, contexture, raison d'etre

متن (اسم)
context, version, text, textuality

framework, circumstances


Synonyms: ambience, background, conditions, connection, frame of reference, lexicon, relation, situation, substance, text, vocabulary


جملات نمونه

1. sometimes the context of a word reveals its meaning
برخی اوقات متن (هم بافت) واژه معنی آن را آشکار می کند.

2. out of context
بدون در نظر گرفتن همبافت یا متن،تحریف شده

3. he took my remarks out of context
او اظهارات مرا تحریف کرد.

4. This statement must be understood in the context of the entire document.
[ترجمه داود سلیمانی] این بیانیه باید درچارچوب کل سند قابل درک باشد.
[ترجمه مهدی مرسلی] این بیانیه باید در چارچوب سند کلی قابل فهم باشد.
[ترجمه معصومه] این بیانیه با توجه به متن کلی سند قابل درک است
[ترجمه ترگمان]این جمله باید در متن کامل سند قابل درک باشد
[ترجمه گوگل]این بیانیه باید در متن کل سند درک شود

5. The context makes the meaning clear.
[ترجمه مرتضی] زمینه معنی را روشن می کند.
[ترجمه روشن علی] متن، معنی را واضح می کند
[ترجمه Mona] متن مفهوم را واضح تر می سازد
[ترجمه ترگمان]این زمینه مفهوم را روشن می سازد
[ترجمه گوگل]زمینه را روشن می کند

6. His decision can only be understood in context.
[ترجمه ترگمان]تصمیم او تنها در این زمینه می تواند درک شود
[ترجمه گوگل]تصمیم او تنها در متن قابل درک است

7. You must place these events in their historical context.
[ترجمه حسین غلامی] شما باید این رویدادها را در مضمون تاریخی شان قرار دهید.
[ترجمه ترگمان]شما باید این رویدادها را در بافت تاریخی خود قرار دهید
[ترجمه گوگل]شما باید این حوادث را در زمینه تاریخی خود قرار دهید

8. We are doing this work in the context of reforms in the economic, social and cultural spheres.
[ترجمه ترگمان]ما این کار را در زمینه اصلاحات حوزه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انجام می دهیم
[ترجمه گوگل]ما این کار را در زمینه اصلاحات در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انجام می دهیم

9. Institutions provide a context in which individuals can take on different roles.
[ترجمه ترگمان]موسسات زمینه ای را فراهم می کنند که در آن افراد می توانند نقش های متفاوتی داشته باشند
[ترجمه گوگل]موسسات زمینه ای فراهم می کنند که در آن افراد می توانند بر نقش های مختلف عمل کنند

10. Skilled readers make use of context and prediction.
[ترجمه ترگمان]خوانندگان ماهر از مفهوم و پیش بینی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]خوانندگان ماهر از زمینه و پیش بینی استفاده می کنند

11. This small battle is very important in the context of Scottish history.
[ترجمه ترگمان]این نبرد کوچک در زمینه تاریخ اسکاتلند بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]این نبرد کوچک در زمینه تاریخ اسکاتلند بسیار مهم است

12. Without a context, I would have assumed it was written by a man.
[ترجمه معصومه] اگر متن را نمی دیدم تصور می کردم نوشته ی یک مرد باشد.
[ترجمه ترگمان]بدون سابقه، فکر می کردم توسط یک مرد نوشته شده است
[ترجمه گوگل]بدون یک زمینه، من فرض می کنم که توسط یک مرد نوشته شده است

13. You have to see these changes in context: they're part of a larger plan.
[ترجمه ترگمان]شما باید این تغییرات را در بافت ببینید: آن ها بخشی از یک برنامه بزرگ تر هستند
[ترجمه گوگل]شما باید این تغییرات را در زمینه آنها بخشی از یک برنامه بزرگتر ببینید

14. It is important to look at the political and cultural context in which the novel was written.
[ترجمه ترگمان]مهم است که به بافت سیاسی و فرهنگی که رمان در آن نوشته شده نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]مهم این است که به دیدگاه سیاسی و فرهنگی که در آن رمان نوشته شده است نگاه کنید

15. The book shows a somewhat superficial understanding of the historical context.
[ترجمه ترگمان]این کتاب درک کمی از متن تاریخی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این کتاب نشان می دهد درک اندکی سطحی از زمینه تاریخی است

Sometimes the context of a word reveals its meaning.

برخی اوقات متن (هم‌بافت) واژه معنی آن را آشکار می‌کند.


He took my remarks out of context.

او اظهارات مرا تحریف کرد.


اصطلاحات

out of context

بدون در نظر گرفتن هم‌بافت یا متن، تحریف شده


پیشنهاد کاربران

contex of the organization
ماهیت سازمان

بستر

فضا، بستر

به عنوام مثال:

business context: فضای کسب و کار

نوشته ، نوشتار

شرایط ، حال و هوا

زُمره

some word that help you to underseand the meaning

قالب

مورد - محیط - چارچوب

باستان شناسی: بافت

محیط و ماحول

محتوا

محتوی

بستر معنایی

شرایط زمینه بستر

ماهیتی ( ماهوی )

شرایط

دید، دیدگاه
مثلاً
specific context
دید خاص

محتوای متنی

بستر، محدوده

( context ) به معانی بافت، زمینه و متن از واژۀ لاتین ( contextus ) ریشه گرفته که اشاره به ارتباط میان کلمات و انسجام میان آنها دارد. فعل آن ( contexere ) است که به معنای درهم بافتن و در هم تافتن است. از این رو، ( ( contextارتباط، اتصال، هم نشینی و هم بافی میان اجزا است.

زمینه. شرایط

بافتار


Context
بافت

زیر ساخت
زیر ساخت های فرهنگی cultural contexts

context is the situations that form the background of an event

حیطه

پیش زمینه، معادل background

کانکست در هنر:
در هنر معادل فارسی کانتکست، بافت یا همبافت نمیشه. معادل تکسچر، بافت معنی میشه.
مفهوم کانتکست بصورت زیر هست:
مجموعه ای از شرایط یا حقایق که بر رویداد یا موقعیت خاصی حکم فرماست. که میتونه شامل این باشه که اثر هنری، کی، کجا، چگونه و به چه هدفی خلق شده و شامل روحیات هنرمند و سابقه هنری و میزان معلومات و سواد هنری هنرمند نیز میشه. پس کانکست درون یک اثر نیست! بلکه تمامی موارد تاثیرگذار بر خلق یک اثر هنری هست ( معنی بسیار جامع و کلی ای داره ) .
بنابراین نزدیکترین معانی برای کانتکست در هنر، �فضای حاکم�، �بستر�، �شرایط�، �شرایط حاکم� و �موضوع� میشه.
بااین حال این سه کلمه situation، circumstance و subject کلماتی هستن که کانکست در بردارنده هر سه تاشون هست.
پس نیاز داریم کسی یا نهادی واقعا واژه جدیدی اختراع کنه!!!
همچنین در کنار معادل کانتکست، بایستی به معادلی برای contextual analysis که یکی از شیوه های تحلیل آثارهنری هست و شرایط حکم فرما بر خلق اون اثر رو میسنجه نیز فکر کرد.

ساختار - ماهیت

شرایط یا موقعیتی که چیزی در آن رخ می دهد

کاربرد کلمه
موقعیت بکارگیری کلمه در جمله

بافت زمینه

روزی رساد که واژگان زبانمان را بازآراییم تا پارسیزبانان بتوانند به آسانی زبانهای دیگر را بیاموزند.

برای این مفهوم واژه ای نداریم ولی می توانیم داشته باشیم با فرود شکستنِ واژه به بهرهای تشکیل دهنده اش می رسیم به con و text.

Con پیشوندی است همریشه و هم معنا با پیشوندِ هم در فارسی امروزی و هَن یا هان در پارسی باستان و اوستایی و به معنایِ با همدیگر، تماماً و کاملاً است.

واژه text از فعل texere در زبان لاتین می آید که به معنای بافتن است.

اگر بهربهر ترجمه کنیم به واژه هامبافت می رسیم که برای ترجمه کردن بکارش می بریم.

تعریف معنایی این واژه چونین است

یک، موقعیتی که کاری درش انجام می پذیرد و کمکمان می کند بهتر بفهمیمش

دو، واژه هایی که پیش و پس از واژه ای می آیند و کمکمان می کنند معنای واژه را درک کنیم.

The words before and after the new word or phrase that help you to understand the meaning.

زمینه

مضمون، ولی عربی هست، در استفاده فارسی معمول و یا عربی درست است، ولی در زبان پارسی مهم است که تلاش شود، نوشته آقا مهرشاد خیلی زیبا هست، کاش میشد تماس بگیریم، خیلی واژه ها هستند که نمی توانم برابر پارسی براشون پیدا کنم

به این معنی هست که مثلا شما در یه جمع دوستانه ایی به دوستتون میگید ( ممد ) بجای ( محمد ) ولی در جای رسمی میگید ( محمد ) بجای ( ممد )
امید وارم منظورم رو فهمیده باشید.

بافت نوشتاری ، بستر نوشتاری ، ساختار نوشتاری

حیطه /محدوده ی کاربرد یا اعتبار چیزی

برابر پارسی واژه context واژه ( بافتار ) می باشد. هرچند که گهگاهی می توان واژگان ( بافت و بستر ) را نیز بکار بُرد.

بافتار یا زمینه؛
ما در مباحث هنری وقتی می خوایم شرایطی که در اون اثر ایجاد میشه رو بررسی کنیم از کلمه ی کانتکست استفاده میکنیم. بافت به تنهایی معنی تکستچر میده و از لحاظ معنایی با کلمه ی دیگه ای همپوشانی داره. یعنی دوتا کلمه از یک ریشه یک معنی رو میده؟ نمیشه که. وقتی میگیم بافتار یعنی یک انحصار برای این کلمه ایجاد میکنیم. بافتار همونطور که از لفظ مشخصه به زمینه و چیزی که اون اتفاق رو تشکیل میده ( در پس زمینه ) اشاره میکنه. به عقیده ی من بهتره بهش بگیم بافتار چون معنای دقیق تری رو ارائه میده. زمینه، بستر یا بافتار.
شرایط به ماهیت کلمه اشاره نمیکنه. متن نمیتونه هم تکست باشه و هم کانتکست. متن نتیجه ی بافتار هست. وقتی که یک اثر در خوانش خود با بیننده ارتباط برقرار می کنه نتیجتا به بافتار، یعنی به بافتی که بهش برمیگرده، اشاره داره.

مثلا در عکاسی و درکتاب Context and narrative in photography می نویسن که :
Context can be described as the circumstances that form the setting for an event, statement or idea.
بافتار را می توان به مثابه شرایطی توصیف کرد که "زمینه ای" را برای یک رویداد، گزاره یا ایده "شکل" می دهد.

اینا عقیده و برداشت منه و میتونه درست نباشه. شاید هم یکم پیچیده نوشتم.

زمینه
۱. سطح و روی چیزی.
۲. طرح، نقشه.
۳. موضوع.
۴. متن.
۵. چیزی که نقشه روی آن کشیده می شود.

If you want to be our employment you need to have some special contexts

Is it right???

متن .
فضا ، بستر ، شرایط

کلا دوتا معنی بیشتر براش در نظر نگیر یکی به معنای متن یکی به معنای زمینه و دقت کن که اصطلاح context in witch "به معنای زمینه ای که در آن" پر کاربرده.
یه اصطلاحم داریم take sth out of context که به معنی تخریف کردنه. همین!

بافت، زمینه، ذات، درون، تار و پود، بستر، روح، نهاد، جوهر، جوهره، سرشت

اوضاع و احوال

setting and environment

context ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: بافت 1
تعریف: موقعیت مکانی و زمانی یک یا چند شیء، باتوجه به بستره و جایمان و همبود آنها

Learn the words in the context : کلمات را در بافت متن یاد بگیر ( که اون جمله هه کمکت کنه یادت نره معنی و مورد استفاده اش رو


کلمات دیگر: