1. to renounce a bad habit
از عادت بدی دست کشیدن
2. Will Charles renounce the throne in favour of his son?
[ترجمه ترگمان]آیا چارلز از تاج و تخت به نفع پسرش سرپیچی کرده؟
[ترجمه گوگل]آیا چارلز از تخت سلطنت به نفع پسرش بیرون خواهد رفت؟
3. You will have to renounce citizenship of this country if you apply for citizenship of another.
[ترجمه ترگمان]اگر درخواست شهروندی دیگر را درخواست کنید، باید از تابعیت این کشور چشم پوشی کنید
[ترجمه گوگل]اگر برای شهروندی دیگری درخواست بدهید، باید از شهروندی این کشور اجتناب کنید
4. She decided to renounce the world and enter a convent.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت دنیا را ترک کند و به صومعه برود
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت از دنیا رها شود و وارد یک کلیسا شود
5. These groups must renounce violence if there is to be progress towards peace.
[ترجمه ترگمان]اگر قرار باشد که به سوی صلح پیش رود، این گروه ها باید خشونت را محکوم کنند
[ترجمه گوگل]این گروه ها باید از خشونت اجتناب کنند اگر پیشرفت در جهت صلح وجود دارد
6. The treaties renounce the use of force and pledge the two countries to co-operation.
[ترجمه ترگمان]این معاهدات استفاده از زور را محکوم می کنند و دو کشور را متعهد به هم کاری می کنند
[ترجمه گوگل]این معاهدات از استفاده از نیرو استفاده می کنند و دو کشور را به همکاری متعهد می کند
7. Ceolwulf may genuinely have wished to renounce the world.
[ترجمه ترگمان]Ceolwulf ممکن است واقعا آرزو داشته باشند که جهان را ترک کنند
[ترجمه گوگل]Ceolwulf واقعا می خواست جهان را رد کند
8. The developing countries were urged to renounce such military links and embrace a policy of neutralism or non-alignment.
[ترجمه ترگمان]کشورهای در حال توسعه ترغیب شدند که چنین پیوندهای نظامی را محکوم کرده و سیاست of یا non را بپذیرند
[ترجمه گوگل]کشورهای در حال توسعه خواستار از بین بردن چنین پیوندهای نظامی و در نظر گرفتن سیاست خنثی سازی یا عدم همگرایی بودند
9. Eliot was unable to renounce the world he knew.
[ترجمه ترگمان]الیوت نمی توانست از دنیایی که می شناخت چشم بپوشد
[ترجمه گوگل]الیوت نمیتوانست جهان را که میشناخت رد کند
10. In the end the woman chooses to renounce both men and sets out on her own path.
[ترجمه ترگمان]در پایان، زن انتخاب می کند که از هر دو مرد چشم بپوشد و راه خود را باز کند
[ترجمه گوگل]در نهایت زن تصمیم می گیرد که از هر دو مرد رد شود و در مسیر خود قرار بگیرد
11. We absolutely renounce all forms of terrorism.
[ترجمه ترگمان]ما قطعا همه اشکال تروریسم را محکوم می کنیم
[ترجمه گوگل]ما کاملا از تمام انواع تروریسم رد می شویم
12. Why would anyone renounce their entire career just to boost their ego?
[ترجمه ترگمان]چرا هر کسی باید تمام حرفه خود را برای بالا بردن نفس خود انکار کند؟
[ترجمه گوگل]چرا کسی فقط برای تکمیل خود خود از تمام کار خود رها می کند؟
13. I beg him on my knees to renounce his claim to his mother's fortune.
[ترجمه ترگمان]از او خواهش می کنم که از ادعای خود نسبت به ثروت مادرش چشم بپوشد
[ترجمه گوگل]او را به زانو درآورم تا ادعای خود را نسبت به ثروت مادرش رد کند
14. She decided to renounce the world and entered a convent.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت دنیا را ترک کند و وارد یک صومعه بشود
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت از دنیا رها شود و وارد یک کلیسا شد
15. The barrister entirely renounce his right to object to a juror.
[ترجمه ترگمان]وکیل دادگستری نیز حق خود را نفی کرد تا به عضو هیات منصفه اعتراض کند
[ترجمه گوگل]دادستان کل به طور کامل از حق خود برای اعتراض به اعتراض خود رد می شود