1. The father tried to persuade his son that the tradition of marriage was important.
پدر سعی می کرد پسرش را متقاعد کند که سنت ازدواج حائز اهمیت است
2. All religions have different beliefs and traditions.
همه مذاهب باورها و سنت های متفاوتی دارند
3. As time goes on, we will eliminate traditions which are meaningless.
با پیشرفت زمان سنت های بی معنی را کنار می گذاریم
4. tradition relates that he once ran from shiraz to esfahan
سنت چنین حکایت می کند که او یکبار از شیراز تا اصفهان دوید.
5. the tradition of extending asylum to refugees
سنت دادن پناه به آوارگان
6. this tradition has originated from kashan
این سنت از کاشان سرچشمه گرفته است.
7. a senseless tradition
یک سنت بی معنی
8. a worthy tradition
یک سنت ارزشمند
9. an old tradition
یک سنت قدیمی
10. the bardic tradition
سنت حماسه سرایی
11. a long literary tradition
یک سنت ادبی دیر پای
12. to depart form tradition
از سنت به دور شدن
13. it is a favorite tradition of theirs
آن یکی از سنت های محبوب آنان است.
14. to be in the tradition is now the cry
امروزه سنتی بودن رسم است.
15. an old but still popular tradition
یک سنت قدیمی ولی هنوز متداول
16. stories passed on by oral tradition
داستان هایی که دهان به دهان گشته است (طبق سنت گفتاری انتقال یافته است).
17. norooz ceremonies have the sanction of tradition
اعتبار مراسم نوروز ناشی از سنت است.
18. those who pertained to the islamic tradition
آنان که به سنن اسلامی وابستگی داشتند
19. his poems are of the elder new england tradition
اشعار او با سنت دیرین نیوانگلاند رابطه دارد.
20. modern poetry tries to throw off the trammels of tradition
شعر نو سعی می کند که پابندهای سنت را دور بیاندازد.
21. This region has a great sporting tradition.
[ترجمه ترگمان]این منطقه یک سنت ورزشی عالی دارد
[ترجمه گوگل]این منطقه یک سنت ورزشی عالی دارد
22. The custom will never receive the sanction of tradition.
[ترجمه ترگمان]عرف هرگز تصویب سنت را نخواهد پذیرفت
[ترجمه گوگل]سفارشی هرگز سنت را دریافت نخواهد کرد
23. In keeping with tradition, everyone wore black.
[ترجمه ترگمان]در حفظ سنت، همه سیاه می پوشیدند
[ترجمه گوگل]با توجه به سنت، هرکسی سیاه پوشیده بود
24. Mary has carried on the family tradition of giving away plants.
[ترجمه ترگمان]مری به سنت خانواده عادت کرده است که گیاهان را رها کند
[ترجمه گوگل]مری در سنت خانوادگی از دادن گیاهان به سر می برد
25. In keeping with tradition, they always have turkey on Christmas Day.
[ترجمه ترگمان]با حفظ سنت، آن ها همیشه بوقلمون را در روز کریسمس خواهند داشت
[ترجمه گوگل]با توجه به سنت، آنها همیشه در روز کریسمس بوقلمون دارند
26. We came from the English tradition of not being demonstrative.
[ترجمه ترگمان]ما از سنت انگلیسی ها به اینجا آمده ایم که اظهار تشکر نکنیم
[ترجمه گوگل]ما از سنت انگلیس به عنوان نشانگر نیستیم
27. Tradition and culture are often at variance with the needs of modern living.
[ترجمه ترگمان]سنت و فرهنگ اغلب در تضاد با نیازهای زندگی مدرن هستند
[ترجمه گوگل]سنت و فرهنگ اغلب با نیازهای زندگی مدرن متفاوت است
28. Local people have decided to revive this centuries-old tradition.
[ترجمه ترگمان]مردم محلی تصمیم گرفته اند که این سنت قدیمی را احیا کنند
[ترجمه گوگل]مردم محلی تصمیم گرفته اند که این سنت قرن ها را احیا کنند