کلمه جو
صفحه اصلی

vitiate


معنی : فاسد کردن، خراب کردن، تباه کردن، تباه شدن، معیوب ساختن، بلا اثر کردن، ناپاک ساختن
معانی دیگر : ناقص کردن، معیوب کردن، دچار ضلالت کردن، گمراه کردن، پست کردن، (قرارداد یا سند و غیره) بی اعتبار کردن، لغو کردن، باطل کردن، فاسد شدن

انگلیسی به فارسی

فاسد کردن، تباه کردن، معیوب ساختن، خراب کردن،ناپاک ساختن، فاسد شدن، تباه شدن، بلااثر کردن


مجذوب کردن، بلا اثر کردن، فاسد کردن، تباه کردن، معیوب ساختن، خراب کردن، ناپاک ساختن، تباه شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: vitiates, vitiating, vitiated
مشتقات: vitiable (adj.), vitiation (n.)
(1) تعریف: to make (a legal document or the like) ineffective or invalid.
مترادف: annul, invalidate, nullify, undo, void
مشابه: abrogate, cancel, countermand, rescind, retract, revoke, sabotage, undermine

- This new evidence vitiates your testimony.
[ترجمه علی جادری] این مدرک جدید , شهادت شما را باطل می کند .
[ترجمه ترگمان] این مدارک جدید شهادت شما رو تایید می کنه
[ترجمه گوگل] این شواهد جدید شهادت شما را اثبات می کند

(2) تعریف: to harm the quality of; mar; spoil.
مترادف: impair, mar, spoil, taint, tarnish
متضاد: enhance
مشابه: adulterate, alloy, befoul, besmirch, blacken, blight, contaminate, corrupt, cut, defile, dilute, foul, pollute, smirch, soil, stain, sully, weaken

- The recent bombing vitiated the climate of reconciliation.
[ترجمه علی جادری] بمباران اخیر , فضای مصالحه را از بین برد .
[ترجمه ترگمان] بمب گذاری اخیر، آب و هوای آشتی را از دست داد
[ترجمه گوگل] بمباران اخیر، شرایط آب و هوایی مصالحه را از بین برد

• weaken; corrupt
if someone or something vitiates a thing or a situation, they spoil or weaken it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] سبب بطلان شدن، بی اعتبار ساختن، ضایع کردن

مترادف و متضاد

Antonyms: aid, assist, help, protect, save


فاسد کردن (فعل)
ruin, addle, corrupt, rot, spoil, bastardize, canker, debauch, deprave, taint, vitiate, erode

خراب کردن (فعل)
ruin, destroy, undo, corrupt, spoil, debauch, deteriorate, wreck, pull down, batter, take down, botch, disfigure, muck, vitiate, impair, demolish, devastate, dilapidate, muddle, ruinate, wrack, immoralize, unmake

تباه کردن (فعل)
destroy, corrupt, deprave, gangrene, vitiate

تباه شدن (فعل)
decay, vitiate

معیوب ساختن (فعل)
defect, vitiate

بلا اثر کردن (فعل)
negate, vitiate

ناپاک ساختن (فعل)
vitiate

cancel


Synonyms: abate, abolish, abrogate, annihilate, annul, delete, deny, invalidate, negate, nullify, quash, recant, revoke, undermine, undo


Antonyms: schedule, set up


hurt, corrupt


Synonyms: blemish, blight, brutalize, contaminate, damage, debase, debauch, defile, deprave, deteriorate, devalue, harm, impair, injure, mar, pervert, pollute, prejudice, spoil, sully, taint, tarnish, violate, warp, water down, weaken


جملات نمونه

Exaggeration has vitiated his style of writing.

مبالغه سبک نگارش او را معیوب کرده است.


1. Strategic policy during the War was vitiated because of a sharp division between "easterners" and "westerners".
[ترجمه ترگمان]سیاست استراتژیک در طول جنگ به دلیل تقسیم شدید بین \"easterners\" و \"غربی\" به دست آمد
[ترجمه گوگل]سیاست استراتژیک در طول جنگ به علت اختلاف شدیدی میان 'شرق' و 'غربی ها' وجود داشت

2. Smoking vitiates the air.
[ترجمه مسعود] سیگار هوا را الوده میکند
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن هوا را خاموش می کند
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن هوا را نادیده می گیرد

3. The contract was vitiated because one person signed under compulsion.
[ترجمه ترگمان]این قرارداد به این دلیل اعتبار خود را از دست داد که یک نفر تحت اجبار امضا شد
[ترجمه گوگل]این قرارداد ناشی از آن بود که یک نفر تحت فشار مجبور شد

4. The 'yes' vote was vitiated by the low turnout in the election.
[ترجمه ترگمان]رای بله با مشارکت ضعیف در انتخابات خدشه دار شد
[ترجمه گوگل]رأی 'بله' توسط انتخابات کم بود

5. But this does not vitiate his scholarship.
[ترجمه ترگمان]اما این باعث نمی شود که بورس تحصیلی او به پایان برسد
[ترجمه گوگل]اما این دانش پژوهی او را نادیده نمی گیرد

6. The serum is vitiated byexposure to the air.
[ترجمه ترگمان]سرم دارد به هوا می رود
[ترجمه گوگل]سرم با قرار گرفتن در معرض هوا قرار دارد

7. His spirit was vitiated by pleasure seeking.
[ترجمه ترگمان]روحش از لذت و لذت به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]روح او با لذت وحشتناکی روبرو شد

8. Sadly, they are vitiated by technical problems.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه آن ها با مشکلات فنی اعتبار خود را از دست داده اند
[ترجمه گوگل]متأسفانه، آنها با مشکلات فنی مواجه هستند

9. The vitiating feature was undue influence or misrepresentation on the part of the debtor unknown to the creditor.
[ترجمه ترگمان]ویژگی vitiating تاثیر بی مورد و یا اطلاعات نادرست در بخشی از بدهکار بدهکار به بستانکار بود
[ترجمه گوگل]ویژگی ناقص بودن نفوذ و یا بدبختی ناشی از بدهکار ناشناخته به اعتباردهنده بود

10. Changes at this point may actually vitiate the entire system.
[ترجمه ترگمان]تغییرات در این نقطه ممکن است در واقع کل سیستم را تضعیف کند
[ترجمه گوگل]تغییرات در این مرحله ممکن است در کل سیستم را مجذوب کند

11. This may vitiate a literal translation.
[ترجمه ترگمان]این می تواند ترجمه دقیقی باشد
[ترجمه گوگل]این ممکن است یک ترجمه واقعی باشد

12. Liquidity traps can vitiate it on the downside, but when inflation threatens, tightening the money supply and raising interest rates will discourage spending.
[ترجمه ترگمان]تله Liquidity می تواند آن را از جنبه منفی تکان دهد، اما زمانی که تورم تهدید می کند، تامین مالی و افزایش نرخ بهره هزینه ها را دلسرد می کند
[ترجمه گوگل]تله نقدینگی می تواند آن را در معرض نزولی قرار دهد، اما زمانی که تورم تهدید می شود، تشدید عرضه پول و افزایش نرخ بهره، مخارج را از بین می برد

13. And you will vitiate the experiment if you make the slightest attempt to abort it into some fancy figure of your own: for example, your notion of a good man or a womanly woman.
[ترجمه ترگمان]اگر کوچک ترین تلاشی برای لغو کردن آن به ذهن خود اختصاص بدهید، آزمایش را از دست خواهید داد: مثلا، تصور شما درباره یک مرد خوب یا یک زن زنانه
[ترجمه گوگل]اگر شما کوچکترین تلاش را برای از بین بردن آن به برخی از شخصیت های فانتزی از خودتان، مثلا مفهوم یک مرد خوب یا یک زن زنانه، تجربه کنید، آزمایش را تحقیر می کنید

14. No such Variation shall vitiate or invalidate this Contract.
[ترجمه ترگمان]چنین Variation نباید این قرارداد را تایید یا تایید کند
[ترجمه گوگل]چنین تغییری این قرارداد را نادیده نگیرد

15. A single word may vitiate a contract.
[ترجمه ترگمان]یک کلمه ممکن است یک قرارداد داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک کلمه ممکن است یک قرارداد را تحمل کند

He is vitiated by luxury.

تجملات او را فاسد کرده است.


Fraud vitiates a contract.

تقلب موجب ابطال قرارداد می‌شود.


پیشنهاد کاربران

باطل کننده


کلمات دیگر: