1. The prosecuting attorney was a lifelong friend of both Wilfred and Mark.
[ترجمه ترگمان]دادستان یکی از دوستان قدیمی هر دو طرف ویل و مارک بود
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع یک دوست مادام العمر ویلفرد و مارک بود
2. That, said the Phoenix prosecuting attorney sardonically, was a story she could sell.
[ترجمه ترگمان]دادستان ققنوس به طعنه گفت که این داستانی است که او می توانست بفروشد
[ترجمه گوگل]این، گفت که وکیل دادگستری فونیکس به طور غریزی، داستان ای بود که می توانست فروش دهد
3. In a trial, a southern small-town prosecuting attorney called his first witness, a grandmotherly, elderly woman to the stand.
[ترجمه ترگمان]در یک محاکمه، یک دادستان شهر کوچک جنوبی به نام اولین شهادت او، یک زن مسن و یک زن سالخورده را به جایگاه احضار کرد
[ترجمه گوگل]در محاکمه یک وکیل دادستانی کوچکی در جنوب شهر، اولین شهادتش، مادربزرگ و زن سالخورده را به سمت ایستاده اعلام کرد
4. The prosecuting attorney represents the government in instituting and proceeding with criminal actions.
[ترجمه ترگمان]دادستانی، دولت را به نهادینه کردن و اجرای اقدامات جنایی متهم می کند
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع نماینده دولت در ایجاد و ادامه اقدامات جنایی است
5. Every point made by the prosecuting attorney was telling.
[ترجمه ترگمان]دادستان می گفت:
[ترجمه گوگل]هر نقطه ای که توسط وکلای پرونده تشکیل شده بود، گفتن بود
6. A small town prosecuting attorney called his first witness to a trial, a grandmotherly, elderly woman.
[ترجمه ترگمان]دادستان شهر کوچکی بود که نخستین شاهد محاکمه او در دادگاه بود
[ترجمه گوگل]یک وکیل مدافع کوچک شهر اولین شهادت خود را برای یک محاکمه، مادربزرگ و زن سالخورده خواند
7. The prosecuting attorney tried to pin the murder on the victim's husband, but verdict of guilty.
[ترجمه ترگمان]دادستان سعی کرد قاتل را به گردن شوهر مقتول بیندازد، اما رای دادگاه حکم گناه داشت
[ترجمه گوگل]وکیل دادستان سعی کرد قتل بر روی شوهر قربانی داشته باشد، اما حکم جرم
8. The prosecuting attorney cannot question the accused, as the US Constitution forbids self - incrimination.
[ترجمه ترگمان]دادستان نمی توان متهم را مورد سوال قرار داد، چرا که قانون اساسی ایالات متحده مقصر خود را منع می کند
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع می تواند متهم را مورد سوال قرار ندهد، زیرا قانون اساسی ایالات متحده خودکشی را ممنوع می کند
9. I'm not the prosecuting attorney, so I can't have the police bring them in.
[ترجمه ترگمان]من دادستان نیستم، بنابراین نمی توانم پلیس را بیاورم داخل
[ترجمه گوگل]من وکالت پرونده ای نیستم، بنابراین نمی توانم پولیس را به آنها بدهم
10. In a trial, a Southern small-town prosecuting attorney called his first witness, a grandmotherly, elderly woman to the stand.
[ترجمه ترگمان]در یک محاکمه، یک دادستان کوچک جنوبی به نام اولین شهادت او، یک زن مسن و یک زن سالخورده را به جایگاه احضار کرد
[ترجمه گوگل]در یک محاکمه یک وکیل دادستانی کوچک شهر کوچک جنوبی، اولین شهادت وی، یک مادربزرگ و یک پیرمرد را به سمت ایستاده نامید
11. His story prompted a sarcastic question from Fitch, the prosecuting attorney.
[ترجمه ترگمان]داستان او باعث یک سوال طعنه آمیز از فیتچ، دادستان شد
[ترجمه گوگل]داستان او باعث شد یک سوال سارکوزی از وکیل دادگستری Fitch
12. There is additional evidence of bad feeling between you and the prosecuting attorney inasmuch as you personally fired him from his post.
[ترجمه ترگمان]دلایل دیگری هم وجود دارد که بین شما و دادستان وجود دارد زیرا شما شخصا او را از پست اخراج کرده اید
[ترجمه گوگل]شواهد اضافی در مورد احساس بدی بین شما و وکلای پرونده وجود دارد به طوری که شما شخصا او را از پست خود اخراج کرده اید