1. preferential interest rates for the bank's long-term customers
نرخ بهره ی خاص برای مشتریان پرسابقه ی بانک
2. preferential treatment of his own family mem- bers
رفتار تبعیض آمیز نسبت به اعضای خانواده ی خودش
3. Nobody gets preferential treatment in this office!
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در این دفتر درمان ترجیحی به دست نیاورد!
[ترجمه گوگل]هیچ کس در این اداره رفتار ترجیحی ندارد!
4. Subsidiary company get preferential treatment when it come to subcontract work.
[ترجمه ترگمان]شرکت Subsidiary زمانی که به subcontract رسید درمان ترجیحی به دست آورد
[ترجمه گوگل]هنگامی که قراردادی به قرارداد قرارداد می آید، شرکت فرعی پذیرفته می شود
5. Bank employees usually get preferential rates of interest.
[ترجمه ترگمان]کارکنان بانک معمولا نرخ سود ترجیحی به دست می آورند
[ترجمه گوگل]کارکنان بانک معمولا نرخ بهره ترجیحی را دریافت می کنند
6. Inmates claimed that some prisoners had received preferential treatment.
[ترجمه ترگمان]زندانیان مدعی شدند که برخی از زندانیان تحت درمان ترجیحی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]زندانیان ادعا کردند که برخی از زندانیان درمان ترجیحی دریافت کرده اند
7. This hotel gives preferential treatment to people who stay in it regularly.
[ترجمه ترگمان]این هتل به افرادی که بطور مرتب در این هتل اقامت دارند، اولویت می دهد
[ترجمه گوگل]این هتل به افرادی که به طور مرتب در آن اقامت دارند، رفتار ترجیحی دارد
8. This preferential ticket entitles you to travel first class.
[ترجمه ترگمان]این بلیت امتیازی به شما این امتیاز را می دهد که به درجه اول سفر کنید
[ترجمه گوگل]این بلیط ترجیحی شما را مجبور به سفر به کلاس اول می کند
9. There are of course classes of preferential and pre-preferential creditors, but I do not propose to expand on that here.
[ترجمه ترگمان]البته کلاس هایی در مورد طلبکاران ترجیحی و ترجیحی وجود دارد، اما من پیشنهاد نمی کنم که در اینجا توسعه پیدا کنم
[ترجمه گوگل]البته طبقاتی از طلبکاران ترجیحی و پیش ترجیحی وجود دارد، اما من پیشنهاد نمیکنم که در این زمینه گسترش یابد
10. In addition, a bureaucratic agency may be given preferential access to some inputs, such as land, through planning legislation, for example.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، یک سازمان بروکراتیک ممکن است به برخی ورودی ها، مانند زمین، از طریق قوانین برنامه ریزی، دسترسی ترجیحی به برخی ورودی ها داده شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، یک آژانس اداری میتواند به عنوان مثال از طریق برنامهریزی قانونگذاری، دسترسی ترجیحی به برخی از ورودیها، مانند زمین، داده شود
11. This measures any preferential loss of distal limb elements.
[ترجمه ترگمان]این کار هر گونه تلفات ترجیحی عناصر عضو دوربرد را اندازه گیری می کند
[ترجمه گوگل]این اقدام هر گونه کاهش ترجیحی عناصر اندام دفاعی را اندازه گیری می کند
12. The Gold Cheque Account provides preferential interest rates on both credit and overdrawn balances.
[ترجمه ترگمان]حساب Cheque طلا نرخ بهره ترجیحی در هر دو تراز اعتبار و تراز دست می دهد
[ترجمه گوگل]حساب چک طلا، نرخ بهره منحصربفردی را در رابطه با اعتبارات و اعتبارات اضافه شده ارائه می دهد
13. The fixed asset holders, meanwhile, managed to get preferential help from the government to ease the pain.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، دارندگان سرمایه ثابت موفق به دریافت کمک ترجیحی از طرف دولت برای تسکین درد شدند
[ترجمه گوگل]در عین حال، دارنده دارایی های ثابت موفق به دریافت کمک های ترجیحی از سوی دولت برای کاهش درد شد
14. Carey Lohrenz received preferential treatment and inflated grades during flight training.
[ترجمه ترگمان]کری Lohrenz در طی دوره آموزش پرواز، درمان ترجیحی و نمرات بالا را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]کری لرنز در طول تمرینات پرواز، ترجیحا درمان و امتیازات بالایی را دریافت کرد