توکل کردن به، متکی بودن به، اعتماد کردن به
trust in
توکل کردن به، متکی بودن به، اعتماد کردن به
دیکشنری تخصصی
[حقوق] به صورت امانی
جملات نمونه
1. Don't put your trust in that man; he may trick you.
[ترجمه محمد م] به آن مرد اعتماد نکن ، او ممکن است تو را فریب دهد.
[ترجمه ترگمان]به این مرد اعتماد نکنید؛ ممکن است شما را فریب دهد[ترجمه گوگل]اعتماد به آن مرد را نگذارید؛ او ممکن است شما را فریب دهد
2. I realized that my trust in him was misplaced.
[ترجمه محمد م] متوجه شدم که اعتماد به او نابجا بود
[ترجمه ترگمان] فهمیدم که اعتماد من به اون اشتباه بوده[ترجمه گوگل]متوجه شدم که اعتماد به او در آن جا نابجا بود
3. If you put your trust in me, I will not let you down.
[ترجمه ترگمان]، اگه بهم اعتماد کنی ناامیدت نمی کنم
[ترجمه گوگل]اگر اعتماد من را به من برسانید، به شما اجازه نخواهم داد
[ترجمه گوگل]اگر اعتماد من را به من برسانید، به شما اجازه نخواهم داد
4. I would never trust in that kind of person.
[ترجمه ترگمان]من هرگز به چنین آدمی اعتماد نخواهم کرد
[ترجمه گوگل]من هرگز به آن نوع شخص اعتماد نخواهم کرد
[ترجمه گوگل]من هرگز به آن نوع شخص اعتماد نخواهم کرد
5. Her trust in him was unfounded.
[ترجمه ترگمان]اعتمادی که به او داشت بی اساس بود
[ترجمه گوگل]اعتماد او به او بی اساس بود
[ترجمه گوگل]اعتماد او به او بی اساس بود
6. They have placed great trust in him as a negotiator.
[ترجمه ترگمان]آن ها به عنوان مذاکره کننده به او اعتماد زیادی کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها اعتماد به نفس او را به عنوان یک مذاکره کننده قرار داده اند
[ترجمه گوگل]آنها اعتماد به نفس او را به عنوان یک مذاکره کننده قرار داده اند
7. We place our trust in doctors, but even they are fallible.
[ترجمه ترگمان]ما به دکترها اعتماد داریم، اما آن ها هم اشتباه می کنند
[ترجمه گوگل]ما اعتماد داریم به پزشکان، اما حتی آنها فاسد می شوند
[ترجمه گوگل]ما اعتماد داریم به پزشکان، اما حتی آنها فاسد می شوند
8. A sick person needs absolute confidence and trust in a doctor.
[ترجمه ترگمان]یک فرد بیمار نیازمند اعتماد مطلق و اعتماد به پزشک است
[ترجمه گوگل]یک فرد بیمار نیاز به اعتماد مطلق و اعتماد به یک دکتر دارد
[ترجمه گوگل]یک فرد بیمار نیاز به اعتماد مطلق و اعتماد به یک دکتر دارد
9. You must trust in your own judgement.
[ترجمه ترگمان]باید به قضاوت خودت اعتماد کنی
[ترجمه گوگل]شما باید به قضاوت خود اعتماد کنید
[ترجمه گوگل]شما باید به قضاوت خود اعتماد کنید
10. His trust in them was misplaced.
[ترجمه ترگمان] اعتماد اون به اونا غلط بود
[ترجمه گوگل]اعتماد او به آنها نابجا بود
[ترجمه گوگل]اعتماد او به آنها نابجا بود
11. He destroyed me and my trust in men.
[ترجمه ترگمان]اون من و اعتماد به انسان ها رو نابود کرد
[ترجمه گوگل]او مرا و اعتماد من به مردان را نابود کرد
[ترجمه گوگل]او مرا و اعتماد من به مردان را نابود کرد
12. I put my trust in you.
[ترجمه ترگمان] من به تو اعتماد کردم
[ترجمه گوگل]به تو اعتماد میکنم
[ترجمه گوگل]به تو اعتماد میکنم
13. All her life she had a childlike trust in other people.
[ترجمه ترگمان]در تمام زندگیش به دیگران اعتماد کودکانه ای داشت
[ترجمه گوگل]تمام زندگی او او اعتماد به نفس بچه ها را به دیگران داشت
[ترجمه گوگل]تمام زندگی او او اعتماد به نفس بچه ها را به دیگران داشت
14. Your trust in her is misplaced; she'll cheat you if she can.
[ترجمه ترگمان]اعتماد تو به او غلط است؛ اگر بتواند، او تو را فریب خواهد داد
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس او نابجا است اگر شما می توانید او را تقلب کنید
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس او نابجا است اگر شما می توانید او را تقلب کنید
15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
کلمات دیگر: