کلمه جو
صفحه اصلی

sine qua non


معنی : امر ناگزیر، امر لازم
معانی دیگر : (لاتین: بدون آن نه) امر ناگزیر، چیز واجب، جزو الزامات، شرط اساسی، لاتین امر ناگزیر، لاینفک

انگلیسی به فارسی

(لاتین) امر ناگزیر، امر لازم، لاینفک


sine qua non، امر ناگزیر، امر لازم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (Latin) something necessary; indispensable item or condition.
مشابه: condition, necessary, need, requisite

• essential condition, necessary condition
a sine qua non is something that is essential if you want to achieve something or take part in something; a formal expression.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] شرط لازم، شرط اساسی

مترادف و متضاد

امر ناگزیر (اسم)
sine qua non

امر لازم (اسم)
sine qua non

جملات نمونه

1. Patience is a sine qua non for a good teacher.
[ترجمه ترگمان]صبر یک امر ناگزیر برای یک معلم خوب است
[ترجمه گوگل]صبر و حوصله یک معلم خوب است

2. The control of inflation is a sine qua non for economic stability.
[ترجمه ترگمان]کنترل تورم یک امر ناگزیر برای ثبات اقتصادی است
[ترجمه گوگل]کنترل تورم یک سینوسی برای ثبات اقتصادی است

3. Successful agricultural reform is also a sine qua non of Mexico's modernisation.
[ترجمه ترگمان]اصلاحات موفق کشاورزی نیز یک امر ناگزیر برای مدرن سازی است
[ترجمه گوگل]اصلاحات کشاورزی موفقیت آمیز نیز یک معیار ضروری برای مدرنیزاسیون مکزیک است

4. TV coverage is the sine qua non of a sport if it is to thrive.
[ترجمه ترگمان]اگر این ورزش رونق پیدا کند، پوشش تلویزیونی جز لاینفک ورزشی است
[ترجمه گوگل]پوشش تلویزیونی در صورتی است که بتواند رشد کند، پوشش سینمایی ورزش است

5. Trust is a sine qua non for any counselling.
[ترجمه ترگمان]اعتماد یک امر ناگزیر برای هر مشاوره است
[ترجمه گوگل]اعتماد یک شرط سینمایی برای هر گونه مشاوره است

6. An interest in children is a sine qua non of teaching.
[ترجمه ترگمان]علاقه به کودکان جز لاینفک آموزش است
[ترجمه گوگل]علاقمندی به کودکان، یک سینوسی بدون آموزش است

7. Prevention of depression and inflation remains a sine qua non for economic security.
[ترجمه ترگمان]پیش گیری از افسردگی و تورم یک امر ناگزیر برای امنیت اقتصادی است
[ترجمه گوگل]پیشگیری از افسردگی و تورم هنوز هم برای امنیت اقتصادی ضروری است

8. Strength of character is the sine qua non of leadership.
[ترجمه ترگمان]قدرت شخصیت جز لاینفک رهبری است
[ترجمه گوگل]قدرت شخصیت، عدم نیاز به رهبری است

9. Sugar is a sine qua non ingredient in any kind of cake.
[ترجمه ترگمان]شکر یک جز لاینفک در هر نوع شیرینی است
[ترجمه گوگل]شکر یک ماده سمی بدون ترکیبات در هر نوع کیک است

10. Agreement by the management is a t sine qua non of all employment contract.
[ترجمه ترگمان]توافق توسط مدیریت جز لاینفک قراردادهای استخدامی می باشد
[ترجمه گوگل]توافقنامه مدیریتی، یک توافق کلی از تمام قراردادهای کاری است

11. I also do not give much weight to enthusiastic endorsements-empirical support is a sine qua non.
[ترجمه ترگمان]من همچنین توجه زیادی به حمایت enthusiastic - تجربی نمی کنم - پشتیبانی تجربی یک امر ناگزیر تلقی می شود
[ترجمه گوگل]من همچنین برای حمایت های مودبانه توجه زیادی ندارم - پشتیبانی تجربی یک سینوسی نیست

12. Some land reforms have embraced soil conservation as a sine qua non of long term productivity gains by land reform beneficiaries.
[ترجمه ترگمان]برخی اصلاحات ارضی، حفظ خاک را به عنوان یک امر ناگزیر از دستاوردهای بهره وری بلند مدت توسط ذینفعان اصلاحات ارضی در نظر گرفته اند
[ترجمه گوگل]برخی از اصلاحات ارضی حفاظت از خاک را به عنوان یک مزیت نسبی به دست آوردن بهره وری بلند مدت از طریق مزایای اصلاحات زمین پذیرفته اند

13. All this, he writes, " began with water, the sine qua non of any civilization. "
[ترجمه ترگمان]او می نویسد: \"همه اینها،\" با آب، جز لاینفک تمدن \" آغاز شده است
[ترجمه گوگل]همه اینها، او می نویسد، 'با آب آغاز شد، بدون هیچ گونه تمدن '

14. U. S. capital reserve study is to obtain a visa sine qua non.
[ترجمه ترگمان]u S مطالعه ذخیره سرمایه، به دست آوردن یک امر ناگزیر، ناگزیر است
[ترجمه گوگل]U S مطالعه ذخایر سرمایه برای به دست آوردن ویزا sine qua non است

Absolutely free elections is a sine qua non of democracy.

انتخابات کاملاً آزاد شرط اصلی دمکراسی است.


پیشنهاد کاربران

مقدمات، پیش نیازها

شرط لازم، شرط اساسی

در حقوق: علت تامه


کلمات دیگر: