کلمه جو
صفحه اصلی

premeditated


معنی : عمدی، با قصد قبلی
معانی دیگر : حق

انگلیسی به فارسی

(حقوق) با قصد قبلی، عمدی


پیش بینی شده، عمدی، با قصد قبلی


انگلیسی به انگلیسی

• prearranged, preplanned, previously contemplated, deliberate
a premeditated action is carefully planned or thought about before it is carried out.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] با قصد قبلی

مترادف و متضاد

عمدی (صفت)
picked, aforethought, prepense, deliberate, intentional, purposeful, premeditated, designed

با قصد قبلی (صفت)
premeditated

planned, intended


Synonyms: advised, aforethought, calculated, conscious, considered, contrived, deliberate, designed, fixed, framed up, intentional, laid-out, prepense, purposed, rigged, set-up, sewn-up, stacked deck, studied, thought-out, willful


Antonyms: accidental, casual, spontaneous


جملات نمونه

1. a premeditated murder
قتل عمد

2. his reaction was spontaneous rather than premeditated
واکنش او خودبه خود بود نه از پیش تعیین شده.

3. Premeditated murder carries the death sentence .
[ترجمه ترگمان]قتل premeditated حکم مرگ را اعلام میکنه
[ترجمه گوگل]قتل پیش از قتل، حکم اعدام را به عهده دارد

4. In a case of premeditated murder a life sentence is mandatory.
[ترجمه ترگمان]در مورد قتل از پیش برنامه ریزی شده، حکم حبس اجباری است
[ترجمه گوگل]در مورد قتل پیش از قتل، حکم زندان اجباری است

5. The assault was premeditated and particularly brutal.
[ترجمه ترگمان]حمله با قصد قبلی و به خصوص وحشیانه بود
[ترجمه گوگل]حمله به طور پیش بینی شده و به ویژه وحشیانه بود

6. The killing had not been premeditated.
[ترجمه ترگمان]کشتن با قصد قبلی نبوده
[ترجمه گوگل]این قتل عمدا نبوده است

7. It appears that we are confronted by premeditated aggression. . . .
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ما با تهاجم از پیش برنامه ریزی شده مواجه هستیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ما با تجاوز به هدف پیش رو مواجه هستیم

8. The murder was premeditated.
[ترجمه ترگمان]قتل با قصد قبلی بوده
[ترجمه گوگل]قتل به طور پیش بینی شده بود

9. In a medical book, the psychopath is cold-blooded, premeditated, uncaring, manipulative.
[ترجمه ترگمان]در یک کتاب پزشکی، بیمار روانی خونسرد، عاری از قصد، بی تفاوت و خونسرد است
[ترجمه گوگل]در یک کتاب پزشکی، روانپزشکی سرد خون است، به طور پیش بینی شده، uncaring، دستکاری است

10. They were neither premeditated nor authorised.
[ترجمه ترگمان]آن ها نه با قصد قبلی و نه اجازه داده بودند
[ترجمه گوگل]آنها نه از پیش تعیین شده و نه مجاز بودند

11. If convicted by the three-judge panel of premeditated murder, Amir faces life in prison.
[ترجمه ترگمان]در صورت محکومیت توسط یک هیات سه نفره از قتل برنامه ریزی شده، امیر در زندان به سر می برد
[ترجمه گوگل]امیر با اتهام قتل سه قاضی در قبال قتل عمد، به زندان افتاده است

12. The maximum penalty for premeditated murder is death or life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]حداکثر مجازات اعدام از پیش برنامه ریزی شده مرگ یا حبس ابد است
[ترجمه گوگل]حداکثر مجازات قتل پیش از قصاص مرگ یا حبس شدن است

13. After all, if they were premeditated, why were they carried out with such extreme violence?
[ترجمه ترگمان]بعد از همه این ها، اگر قرار بود آن ها با قصد قبلی پیش بروند، چرا با چنین خشونتی به این طرف و آن طرف می رفتند؟
[ترجمه گوگل]پس از همه، اگر آنها به طور پیش بینی شده بودند، چرا آنها با چنین خشونت شدید انجام شد؟

14. Workman called it the most premeditated form of murder there is.
[ترجمه ترگمان]workman نام آن را the از قصد کشته شدن می نامند
[ترجمه گوگل]کارگر آن را دقیق ترین شکل قتل نامیده است

15. The defense claim that the killing was not premeditated.
[ترجمه ترگمان]وزارت دفاع ادعا می کنه که کشتن با قصد قبلی نبوده
[ترجمه گوگل]دفاعی ادعا می کند که قتل عمد نبوده است

پیشنهاد کاربران

برنامه ریزی شده

از پیش طراحی شده
از قبل برنامه ریزی شده


کلمات دیگر: