کلمه جو
صفحه اصلی

prescription


معنی : سابقه، تجویز، نسخه، امریه، نسخه نویسی، صدور فرمان
معانی دیگر : عمل دستوردادن، تعیین، مقررداری، (پزشک) نسخه، داروی تجویز شده، (دارو و غیره) خریدنی فقط با نسخه، تجویزی، دستور، فرمان، فرمایش، رهنمود، رواداشت، رسم، عرف، سنت، ادعا بر پایه ی عرف یا سنت، (حقوق) به دست آوردن مالکیت یا حق نسبت به چیزی به خاطر استعمال یا داشتن آن طی سالیان دراز، حق مبتنی بر مرور زمان، احراز حق در اثر مرور زمان

انگلیسی به فارسی

صدور فرمان، امریه، نسخه نویسی، تجویز، نسخه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a directive written by a doctor for the preparation and use of a medicine to treat a designated patient.

(2) تعریف: the act of prescribing or the thing prescribed.

• written order for a medication; instruction, directive; order, command
of or pertaining to a medical prescription; obtainable only with a medical prescription (about a medication)
a prescription is a medicine which a doctor has told you to take, or the form on which the doctor has written the details of that medicine.
a medicine that is available on prescription is available from a chemist if you have a prescription for it.
a prescription is also an instruction or plan which states what must be done in a particular situation; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مرور زمان، مالکیت یا حق ناشی از تصرف بلامعارض و مستمر، تجویز، تعیین

مترادف و متضاد

سابقه (اسم)
antecedent, limit, service, heretofore, past, reputation, fame, history, record, precedent, background, prescription, foretime, backward, limitation, repute, standing

تجویز (اسم)
approval, prescription

نسخه (اسم)
issue, exemplar, prescription, copy, version

امریه (اسم)
order, precept, prescription, letter missive, directive, prescript

نسخه نویسی (اسم)
prescription

صدور فرمان (اسم)
prescription

formula, medicine


Synonyms: decree, direction, drug, edict, instruction, law, mixture, ordinance, preparation, prescript, recipe, regulation, remedy, rule


جملات نمونه

1. prescription drugs
داروهای قابل خرید با نسخه

2. prescription drugs and over-the-counter drugs
داروهایی که نسخه لازم دارند و داروهایی که می توان بی نسخه خرید

3. prescription glasses
عینک طبی

4. the prescription of an individual's duties toward others
تعیین وظایف فرد نسبت به دیگران

5. a doctor's prescription
نسخه ی دکتر

6. i write a prescription for the pharmacist to fill
من نسخه می نویسم که داروساز آنرا بپیچد.

7. the doctor scrawled the prescription
دکتر نسخه را باشتاب و خط بد نوشت.

8. You will have to take your prescription to a chemist.
[ترجمه ترگمان]شما باید نسخه شما را به داروخانه ببرید
[ترجمه گوگل]شما باید مجوز خود را به یک شیمیدان بدهید

9. We are trying to cut the price of prescription drugs .
[ترجمه ترگمان]ما می کوشیم تا قیمت داروهای تجویزی را کاهش دهیم
[ترجمه گوگل]ما در حال تلاش برای کاهش قیمت داروهای تجویزی هستیم

10. Antibiotics are only available on prescription.
[ترجمه ترگمان]آنتی بیوتیک ها تنها بر روی نسخه در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]آنتی بیوتیک ها فقط بر روی نسخه قابل دسترس هستند

11. They are not available without a prescription.
[ترجمه ترگمان]آن ها بدون یک نسخه در دسترس نیستند
[ترجمه گوگل]آنها بدون نسخه در دسترس نیستند

12. Pensioners are automatically exempt from prescription charges.
[ترجمه ترگمان]Pensioners به طور خودکار از هزینه های تجویز معاف هستند
[ترجمه گوگل]بازنشستگان به طور خودکار از هزینه های تجویز معاف می شوند

13. Children under 16 are exempt from prescription charges.
[ترجمه ترگمان]کودکان زیر ۱۶ سال از اتهامات تجویز معاف هستند
[ترجمه گوگل]کودکان زیر 16 ساله از هزینه های تجویز معاف هستند

14. The doctor gave me a prescription for pain-killers.
[ترجمه شهلا شفیعیان] دکتر به من نسخه ای برای مسکّن ها داد.
[ترجمه ترگمان] دکتر بهم یه سری دارو برای قاتل داد
[ترجمه گوگل]دکتر به من نسخه ای برای دردسرها داد

15. The doctor gave me a prescription for antibiotics.
[ترجمه ترگمان] دکتر به من یه نسخه برای آنتی بیوتیک داده
[ترجمه گوگل]دکتر به من نسخه ای برای آنتی بیوتیک ها داد

16. "Have this prescription filled out at the drugstore," said the doctor.
[ترجمه ترگمان]دکتر گفت: \" این نسخه را در داروخانه پر کنید \"
[ترجمه گوگل]دکتر گفت: �این نسخه در داروخانه پر شده است

17. The doctor wrote her a prescription for more antibiotics.
[ترجمه ترگمان] دکتر براش نسخه بیشتری براش نوشت
[ترجمه گوگل]دکتر او نسخه ای برای آنتی بیوتیک ها نوشت

18. The prescription of drugs is a doctor's responsibility.
[ترجمه سردار دلها] تجویز داروها وظیفه پزشک است.
[ترجمه ترگمان]نسخه داروها، مسئولیت پزشک است
[ترجمه گوگل]تجویز داروها مسئولیت پزشک است

19. So what is his prescription for success?
[ترجمه ترگمان]پس نسخه او برای موفقیت چیست؟
[ترجمه گوگل]بنابراین تجویز وی برای موفقیت چیست؟

20. She made a mental note to have his prescription refilled.
[ترجمه ترگمان]او یک یادداشت ذهنی درست کرد که prescription را دوباره پر کند
[ترجمه گوگل]او یک یادداشت ذهنی برای تجویز نسخه خود را دوباره پر کرد

the prescription of an individual's duties toward others

تعیین وظایف فرد نسبت به دیگران


a doctor's prescription

نسخه‌ی دکتر


prescription drugs

داروهای خریدنی با نسخه


prescription glasses

عینک طبی


پیشنهاد کاربران

توصیه قانونی

فتوی

دستورالعمل

تجویز ، نسخه

The doctor wrote her a prescription for more antibiotics

نسخه

نسخه پزشکی

اماره تصرف


کلمات دیگر: