کلمه جو
صفحه اصلی

pro rata


سرشکن، متناسبا، به نسبت، به تناسب، برپار، سازوار، نسبی، بتناسب، برحسب نسبت معین، بهمان نسبت

انگلیسی به فارسی

سرشکن، متناسبا، به نسبت، به تناسب، متناسب، برپار، سازوار


طرفدار راتا، بتناسب، بهمان نسبت


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
مشتقات: pro-rata (adj.)
• : تعریف: in proportion; proportionately.

• proportionate, according to a proportional rate (latin)
to pay someone for something pro rata means to pay them according to how much of a facility has been used or received; a formal expression.
proportionate, according to a proportional rate (latin)

دیکشنری تخصصی

[حقوق] به نسبت، به تناسب

مترادف و متضاد

in proportion


Synonyms: according to the calculated share, ad valorem, correlatively, in proportion, proportionately, prorate, prorated, respectively


جملات نمونه

1. All part-timers should be paid the same, pro rata, as full-timers doing the same job.
[ترجمه ترگمان]تمام بخش ها نیز باید همان دست مزد را پرداخت کنند، متناسب با timers که همان کار را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]تمام زمان سنج ها باید به صورت یک طرفه، به صورت تمام وقت کار کنند

2. If costs go up, there will be a pro rata increase in prices.
[ترجمه ترگمان]اگر هزینه ها بالا رود افزایش متناسب در قیمت ها به وجود خواهد آمد
[ترجمه گوگل]اگر هزینه ها بالا ببرند، افزایش قیمت ها نیز افزایش خواهد یافت

3. It's £20 000 pro rata, but I'm doing half the full number of hours, so I'll be getting ten thousand.
[ترجمه ترگمان]این مبلغ در حدود ۲۰ هزار پوند است، اما من نصف ساعات پر کار را انجام می دهم، بنابراین ۱۰ هزار پوند می گیرم
[ترجمه گوگل]این مبلغ 20 هزار پوند است، اما من نصف تعداد کامل ساعت را انجام می دهم، بنابراین ده هزار نفر می گیرم

4. Fees are calculated on a pro rata basis .
[ترجمه ترگمان]هزینه ها براساس یک تناسب مشخص محاسبه می شوند
[ترجمه گوگل]هزینه ها براساس معیار محاسبه می شوند

5. Leave entitlement is calculated on a pro rata basis, according to length of service.
[ترجمه ترگمان]حق واگذار کردن استحقاق بر مبنای متناسب با توجه به طول خدمت محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به طول مدت خدمت، حق اقامت محاسبه می شود

6. Prices will increase pro rata.
[ترجمه ترگمان]قیمت ها متناسب با آن ها افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]قیمت ها به طور حرفه ای افزایش می یابد

7. The loss was shared pro rata.
[ترجمه ترگمان]تلفات به اشتراک گذاشته شد
[ترجمه گوگل]از دست دادن پروارتا به اشتراک گذاشته شد

8. If production costs go up, there will be a pro rata increase in prices/prices will increase pro rata.
[ترجمه ترگمان]اگر هزینه های تولید افزایش یابد، افزایش متناسب در قیمت ها و قیمت ها متناسب خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر هزینه های تولید افزایش یابد، افزایش قیمت ها افزایش خواهد یافت و قیمت ها به طور معنی داری افزایش خواهد یافت

9. The cash or scrip would be offered as part of a pro rata return of capital to shareholders.
[ترجمه ترگمان]نقدی یا scrip به عنوان بخشی از بازگشت متناسب سرمایه به سهامداران ارائه می شود
[ترجمه گوگل]پول نقد یا اسکناس به عنوان بخشی از بازگشت سرمایه به سهامداران ارائه می شود

Dividends will be divided pro rata among shareholders.

سود به نسبت تعداد سهام هر سهام‌دار تقسیم خواهد شد.


پیشنهاد کاربران

اشتراکی

متناسب
If production costs go up, there will be a pro rata increase in prices

به نظر می آید pro rata نوشته می شود و نه روی هم مگر با فاصله یعنی pro - rata


کلمات دیگر: