1. public prosecutor
مدعی العموم
2. The public prosecutor charged treason against the prisoner.
[ترجمه مهدی] دادستان عمومی زندانیان را متهم به خیانت کرد
[ترجمه ترگمان]دادستان عمومی به خیانت به متهم متهم شد
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی متهم به خیانت به زندانیان کرد
3. The defender argued down the prosecutor at the court.
[ترجمه ترگمان]مدافع عنوان دادستان را در دادگاه مطرح کرد
[ترجمه گوگل]مدافع دادستان دادگاه را متهم کرد
4. The prosecutor bayed for a death penalty.
[ترجمه ترگمان]دادستان از مجازات اعدام خودداری کرد
[ترجمه گوگل]دادستان به مجازات اعدام محکوم شده است
5. During the court hearing, the prosecutor said she would seek maximum prison sentences.
[ترجمه ترگمان]دادستان در طی استماع دادگاه گفت که او به دنبال حداکثر محکومیت زندان خواهد بود
[ترجمه گوگل]دادستان در جریان دادرسی گفت که او مجازات حداکثر مجازات زندان را دنبال خواهد کرد
6. Once she became a prosecutor, she quickly established herself as a masterful trial lawyer.
[ترجمه ترگمان]به محض این که او یک دادستان شد، به سرعت خود را به عنوان وکیل دادگاه عالی اداره کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او دادستان شد، به سرعت به عنوان یک وکیل محاکمه استادانه تاسیس شد
7. The Prosecutor looked toward Napoleon, waiting for him to thunder an objection.
[ترجمه ترگمان]دادستان به ناپلئون نگریست و منتظر بود که او اعتراض نماید
[ترجمه گوگل]دادستان به سمت ناپلئون نگاه کرد و منتظر شد تا او را به اعتراض ریشخند کند
8. The prosecutor averred that the prisoner killed Lois.
[ترجمه ترگمان]دادستان تاکید کرد که متهم \"ل - - وی - - ی - - س\" رو کشته
[ترجمه گوگل]دادستان اظهار داشت که زندانی، لوئیس را کشت
9. Hone's prosecutor is smart. Isn't that enough? Why motherize'her?
[ترجمه ترگمان]دادستان hone باهوشه کافی نیست؟ چرا her؟
[ترجمه گوگل]دادستان هونگ هوشمند است آیا این کافی نیست؟ چرا motherize'her؟
10. The prosecutor shot a series of rapid questions at Hendrickson.
[ترجمه ترگمان]دادستان یک سری سوالات سریع را در hendrickson به ضرب گلوله از پای درآورد
[ترجمه گوگل]دادستان یک سری سوال های سریع در هندریکسون شلیک کرد
11. Former investigating prosecutor Antonio Di Pietro faces charges he abused his.
[ترجمه ترگمان]آنتونیو دی پیترو، دادستان سابق تحقیق، با اتهاماتی روبرو می شود که وی از وی سو استفاده کرده است
[ترجمه گوگل]دادستان سابق آنتونیو دی پیترو با اتهاماتی که او را مورد آزار و اذیت قرار داده است، روبرو است
12. But Starr is not just any prosecutor, and this is not just any case.
[ترجمه ترگمان]اما استار تنها هیچ دادستان نیست و این فقط یک مورد نیست
[ترجمه گوگل]اما استار فقط یک دادستان نیست و این فقط مورد نیست
13. Then I will ask the prosecutor and his assistant to do the same thing.
[ترجمه ترگمان]پس از دادستان و دستیارش می پرسم که این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]سپس از دادستان و دستیار او خواهش می کنم همین کار را انجام دهم
14. A state prosecutor, he said, found that the two nuns had nothing to add to the case.
[ترجمه ترگمان]وی گفت که یک دادستان ایالتی دریافت که این دو راهبه هیچ چیزی برای افزودن به این پرونده ندارند
[ترجمه گوگل]او گفت، دادستان ایالتی دریافت که دو راهبه هیچ چیز برای افزودن به پرونده وجود ندارد