تازه مذهب، تازه ایمان، جدیدالمذهب، تازه یهود، مهتدی
public prosecutor
تازه مذهب، تازه ایمان، جدیدالمذهب، تازه یهود، مهتدی
انگلیسی به فارسی
دادستان عمومی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) a laywer who is appointed by the government to prosecute criminal cases on the government's behalf; district attorney.
• representative of the state in legal claims, criminal prosecutor for the state, district attorney
a public prosecutor is an official who carries out criminal prosecutions on behalf of the government and people of a particular country.
a public prosecutor is an official who carries out criminal prosecutions on behalf of the government and people of a particular country.
دیکشنری تخصصی
[حقوق] دادستان، مدعی العموم
جملات نمونه
1. The public prosecutor charged treason against the prisoner.
[ترجمه ترگمان]دادستان عمومی به خیانت به متهم متهم شد
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی متهم به خیانت به زندانیان کرد
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی متهم به خیانت به زندانیان کرد
2. He was later charged with trespass, and the public prosecutor in Mannheim will this week decide whether other charges will follow.
[ترجمه ترگمان]او بعدها با اجازه ورود به ملک وارد شد و دادستان عمومی در من هایم این هفته تصمیم خواهد گرفت که آیا اتهامات دیگری پی گیری خواهند شد یا خیر
[ترجمه گوگل]او بعدا به اتهام تجاوز محکوم شد و دادستان کل در مانهایم هفته آینده تصمیم خواهد گرفت که آیا اتهامات دیگری به دنبال خواهد داشت
[ترجمه گوگل]او بعدا به اتهام تجاوز محکوم شد و دادستان کل در مانهایم هفته آینده تصمیم خواهد گرفت که آیا اتهامات دیگری به دنبال خواهد داشت
3. All prosecutions are undertaken by the public prosecutor, the Lord Advocate, or his subordinates, the procurators fiscal.
[ترجمه ترگمان]همه پیگردهای قانونی توسط دادستان عمومی، وکیل پادشاهی، یا زیردستان او، مالی دادستانی انجام می شوند
[ترجمه گوگل]همه پیگرد قانونی توسط دادستان عمومی، طرفدار خداوند و یا زیردستان خود، پرونده های مالی، انجام می شود
[ترجمه گوگل]همه پیگرد قانونی توسط دادستان عمومی، طرفدار خداوند و یا زیردستان خود، پرونده های مالی، انجام می شود
4. When the public prosecutor appealed against that ruling, Pasko lodged a complaint in an attempt to clear his name.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دادستان عمومی علیه این حکم درخواست استیناف داد، pasko شکایتی را در تلاش برای پاک کردن نام خود ارائه کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که دادستان عمومی علیه این حکم اعتراض کرد، Pasko شکایت خود را برای تمدید نامش به شکایت پرداخت
[ترجمه گوگل]هنگامی که دادستان عمومی علیه این حکم اعتراض کرد، Pasko شکایت خود را برای تمدید نامش به شکایت پرداخت
5. A hostile Public Prosecutor would make mincemeat of her.
[ترجمه ترگمان]یک دادستان عمومی دشمن mincemeat از او خواهد ساخت
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی متخاصم می گوید:
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی متخاصم می گوید:
6. Poetry is the spirit of public prosecutor ZhangGuQuan garden.
[ترجمه ترگمان]شعر روح of دادستان عمومی است
[ترجمه گوگل]شعر روح دادستان عمومی ZhangGuQuan باغ است
[ترجمه گوگل]شعر روح دادستان عمومی ZhangGuQuan باغ است
7. As for this, public prosecutor should be a litigant with his public prosecution function strengthened and his supervisory function cancelled.
[ترجمه ترگمان]در این مورد، دادستان عمومی باید با عملکرد دادستان عمومی خود litigant و کارکرد نظارتی او لغو گردد
[ترجمه گوگل]در مورد این، دادستان باید به عنوان یک متضرر مورد استفاده قرار گیرد و عملکرد تفتیش عمومی او تقویت شود و عملکرد نظارتی آن لغو شود
[ترجمه گوگل]در مورد این، دادستان باید به عنوان یک متضرر مورد استفاده قرار گیرد و عملکرد تفتیش عمومی او تقویت شود و عملکرد نظارتی آن لغو شود
8. The findings have been passed to the public prosecutor for a possible criminal investigation.
[ترجمه ترگمان]این یافته ها برای تحقیقات جنایی احتمالی به دادستان عمومی منتقل شده اند
[ترجمه گوگل]یافته های این تحقیق به دادستانی کل برای تحقیقات کیفی احتمالی منتقل شده است
[ترجمه گوگل]یافته های این تحقیق به دادستانی کل برای تحقیقات کیفی احتمالی منتقل شده است
9. Xiao Ming's uncle is a righteous public prosecutor.
[ترجمه ترگمان]Xiao Ming یک دادستان عمومی درستکار است
[ترجمه گوگل]عمو Xiao Ming یک دادستان عمومی عادل است
[ترجمه گوگل]عمو Xiao Ming یک دادستان عمومی عادل است
10. Could you tell me who the public prosecutor was?
[ترجمه ترگمان]میتونی بهم بگی دادستان کیه؟
[ترجمه گوگل]می توانید به من بگویید که دادستان عمومی بود؟
[ترجمه گوگل]می توانید به من بگویید که دادستان عمومی بود؟
11. The public prosecutor must prove the defendant's act was the proximate cause of the injury.
[ترجمه ترگمان]دادستان عمومی باید ثابت کند که اقدام متهم دلیل قطعی این آسیب بوده است
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی باید ثابت کند که اقدام متهم دلیل اصلی آسیب است
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی باید ثابت کند که اقدام متهم دلیل اصلی آسیب است
12. The dread Tribunal of five Judges, Public Prosecutor, and determined Jury, sat every day.
[ترجمه ترگمان]دیوان محاکمات مذهبی متشکل از پنج قاضی، دادستان عمومی و هیات داوران، هر روز نشسته بودند
[ترجمه گوگل]دیوان عالی پنج دادگاه، دادستان عمومی و هیأت منصفه تعیین شد که روز به روز برگزار می شود
[ترجمه گوگل]دیوان عالی پنج دادگاه، دادستان عمومی و هیأت منصفه تعیین شد که روز به روز برگزار می شود
13. The public prosecutor, the parties, the defenders and agents ad litem, with the permission of the presiding judge, may question the witnesses and expert witnesses.
[ترجمه ترگمان]دادستان عمومی، احزاب، مدافعان و عوامل تبلیغاتی، با اجازه قاضی، ممکن است از شاهدان و شاهدان متخصص سوال کنند
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی، احزاب، مدافعان و نمایندگان مجلس، با اجازه رئیس قاضی، شاهدان و شاهدان متخصص را مورد سوال قرار می دهد
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی، احزاب، مدافعان و نمایندگان مجلس، با اجازه رئیس قاضی، شاهدان و شاهدان متخصص را مورد سوال قرار می دهد
14. The public prosecutor has already recommended that charges against Mr Chirac be dropped.
[ترجمه ترگمان]دادستان عمومی هم اکنون توصیه کرده است که اتهامات علیه آقای شیراک افت پیدا کند
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی پیشتر توصیه کرده است اتهامات علیه آقای شیراک کاهش یابد
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی پیشتر توصیه کرده است اتهامات علیه آقای شیراک کاهش یابد
15. A police inspector or public prosecutor can bring home twice as much, the equivalent of around $150,000 a year. In contrast, Brazil's per capita national income stands well below $000 annually.
[ترجمه ترگمان]یک بازرس پلیس یا دادستان عمومی می تواند دو برابر بیشتر از ۱۵۰،۰۰۰ دلار در سال به خانه بیاورد در مقابل، درآمد سرانه ملی برزیل سالانه کم تر از ۲،۰۰۰ دلار است
[ترجمه گوگل]یک بازرس پلیس یا دادستان می تواند دو برابر مبلغ خانه را به مبلغ 150،000 دلار در سال برساند برعکس، درآمد ملی سرانه برزیل سالانه به میزان کمتر از 000 دلار است
[ترجمه گوگل]یک بازرس پلیس یا دادستان می تواند دو برابر مبلغ خانه را به مبلغ 150،000 دلار در سال برساند برعکس، درآمد ملی سرانه برزیل سالانه به میزان کمتر از 000 دلار است
پیشنهاد کاربران
دادستان، مدعی العموم
کلمات دیگر: