خدمتگزار مردم (انتخابی یا انتصابی)، مستخدم دولت، کارمند دولت، خادم ملت
public servant
خدمتگزار مردم (انتخابی یا انتصابی)، مستخدم دولت، کارمند دولت، خادم ملت
انگلیسی به فارسی
مستخدم دولت، خادم ملت
خدمتکار عمومی، مستخدم دولت، خادم ملت
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a government official, elected or appointed, or an employee of the civil service.
• مشابه: servant
• مشابه: servant
• state worker, public worker
دیکشنری تخصصی
[حقوق] کارمند دولت
مترادف و متضاد
government employee or appointee
Synonyms: civil servant, elected official, government worker, officeholder, official, public employee, public official
جملات نمونه
1. Nothing is more frustrating to a public servant.
[ترجمه سمانه] هیچ چیز خسته کننده تر از کارمند دولت بودن نیست.
[ترجمه هانیه] هیچ چیز خسته کننده تر از کارمند دولت بودن نیست
[ترجمه مریگلد] برای یک کارمند دولت هیچ چیز زجرآورتر نیست.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز برای یک مستخدم دولتی ناامیدکننده نیست[ترجمه گوگل]هیچ چیز خندهدارتر از خدمتگزار دولتی نیست
2. Something of the concerned public servant had crept into his manner.
[ترجمه ترگمان]چیزی از آن خدمتکار نگران به رفتارش خزیده بود
[ترجمه گوگل]چیزی از خدمتگزار نگران کننده به شیوه ی او افتاد
[ترجمه گوگل]چیزی از خدمتگزار نگران کننده به شیوه ی او افتاد
3. Mayor Susan Golding introduced the 52-year-old career public servant in a light-hearted afternoon news conference at City Hall.
[ترجمه ترگمان]شهردار سوزان گلدینگ، کارمند دولتی ۵۲ ساله را در یک کنفرانس خبری بعد از ظهر در تالار شهر معرفی کرد
[ترجمه گوگل]شهردار سوزان گلدینگ 52 ساله خدمتکار حرفه ای را در یک کنفرانس خبری خبری بعد از ظهر در تالار شهر معرفی کرد
[ترجمه گوگل]شهردار سوزان گلدینگ 52 ساله خدمتکار حرفه ای را در یک کنفرانس خبری خبری بعد از ظهر در تالار شهر معرفی کرد
4. Dunne was an honorable and conscientious public servant.
[ترجمه دون یک] دون یک کارمند رسمی و محترم بود.
[ترجمه ترگمان]دانی یک خدمتکار محترم و با وجدان بود[ترجمه گوگل]دون یک خادم رسمی و محترم بود
5. David Anderson was a selfless public servant with an incisive analytical mind.
[ترجمه سمانه] دیوید اندرسون یک کارمند خودخواه با ذهن تحلیلی شدید بود.
[ترجمه ترگمان]دیوید اندرسون، یک کارمند دولتی از خود گذشته با ذهنی نافذ و نافذ بود[ترجمه گوگل]دیوید اندرسون یک خدمتکار خدمتکار خودخواهانه با ذهن تحلیلی شدید بود
6. High - efficiency training to public servant is based on the scientific analysis to the training demand.
[ترجمه ترگمان]آموزش کارایی بالا به خدمتکار عمومی براساس آنالیز علمی برای تقاضای آموزش است
[ترجمه گوگل]آموزش کارآیی بالا به کارمندان دولتی مبتنی بر تجزیه و تحلیل علمی به تقاضای آموزش است
[ترجمه گوگل]آموزش کارآیی بالا به کارمندان دولتی مبتنی بر تجزیه و تحلیل علمی به تقاضای آموزش است
7. The concept of public servant which treated incorrupt construction as its main point is the logical start of anti-corruption campaign theory.
[ترجمه ترگمان]مفهوم خدمتکار عمومی که با ساخت incorrupt به عنوان نقطه اصلی خود عمل می کند، شروع منطقی نظریه مبارزه با فساد است
[ترجمه گوگل]مفهوم خدمتگزار دولتی که نهایتا ساخت و ساز را به عنوان نقطه اصلی خود در نظر گرفته، شروع منطقی تئوری مبارزه با فساد است
[ترجمه گوگل]مفهوم خدمتگزار دولتی که نهایتا ساخت و ساز را به عنوان نقطه اصلی خود در نظر گرفته، شروع منطقی تئوری مبارزه با فساد است
8. Therefore, we need constantly perfect the public servant merit system and improve the checking method, so as that we can choose and employ the talents fairly, impartially and objectively.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما به طور مداوم نیاز به اصلاح سیستم عمومی و بهبود روش کنترل داریم، به طوری که ما می توانیم استعدادها را عادلانه، بیطرفانه و هدفمند انتخاب کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما نیاز به دائم سیستم شایستگی خدمتگزار دولتی را داریم و روش چک کردن را بهبود میبخشد، بنابراین ما میتوانیم استعدادها را نسبتا، بیطرف و عینی انتخاب و استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما نیاز به دائم سیستم شایستگی خدمتگزار دولتی را داریم و روش چک کردن را بهبود میبخشد، بنابراین ما میتوانیم استعدادها را نسبتا، بیطرف و عینی انتخاب و استفاده کنیم
9. By " public servant " we mean a cadre who serves the people whole - heartedly.
[ترجمه ترگمان]منظور ما از \"خدمتگزار مردمی\" است که به طور کامل به خدمت مردم می پردازد
[ترجمه گوگل]با 'خدمتگزار دولتی' ما به معنی یک کادر است که در خدمت مردم به طور مطلق است
[ترجمه گوگل]با 'خدمتگزار دولتی' ما به معنی یک کادر است که در خدمت مردم به طور مطلق است
10. Where a public servant is regarded as excellent or competent through regular assessment, he shall enjoy the year-end bonus in accordance with State regulations.
[ترجمه ترگمان]در جایی که یک مستخدم دولتی از طریق ارزیابی منظم، بسیار عالی و یا صلاحیت دار در نظر گرفته می شود، باید مطابق با مقررات دولتی از پاداش سود سال بهره مند شود
[ترجمه گوگل]در صورتی که یک خدمتگزار عمومی از طریق ارزیابی منظم به عنوان عالی یا صالح در نظر گرفته شود، باید از پاداش سالیانه طبق مقررات دولتی برخوردار باشد
[ترجمه گوگل]در صورتی که یک خدمتگزار عمومی از طریق ارزیابی منظم به عنوان عالی یا صالح در نظر گرفته شود، باید از پاداش سالیانه طبق مقررات دولتی برخوردار باشد
11. The public servant being dismissed may draw the dismissal pay or receive unemployment insurance in accordance with relevant State regulations.
[ترجمه ترگمان]کارمند دولتی اخراج شده ممکن است حقوق اخراج و یا بیمه بیکاری مطابق با مقررات دولتی مربوطه را دریافت کند
[ترجمه گوگل]خدمتگزار دولتی که اخراج می شود ممکن است پرداخت اخراج را دریافت کند یا بیمه بیکاری را طبق مقررات مربوطه ایالت دولتی دریافت کند
[ترجمه گوگل]خدمتگزار دولتی که اخراج می شود ممکن است پرداخت اخراج را دریافت کند یا بیمه بیکاری را طبق مقررات مربوطه ایالت دولتی دریافت کند
12. Scala was a meritorious public servant.
[ترجمه سمانه] اسکالا یک کارمند دولت شایسته بود
[ترجمه ترگمان]scala یه نوکر خیلی خوب بود[ترجمه گوگل]اسکالا یک خدمتکار دولتی بود
13. A public servant or a collective of public servants rewarded shall be commended and be given monetary awards in one lump sum or other material benefits.
[ترجمه ترگمان]یک خدمتگزار عمومی یا جمعی از کارمندان دولتی پاداش داده خواهد شد و به مبلغ یک یکجا یا دیگر مزایای مادی پاداش نقدی اعطا خواهد شد
[ترجمه گوگل]خدمتگزار دولتی یا مجموعه ای از خدمتگزاران دولتی باید پاداش داده شود و جوایز نقدی را در یک مبلغ واحد یا سایر مزایای مادی به آنها داده شود
[ترجمه گوگل]خدمتگزار دولتی یا مجموعه ای از خدمتگزاران دولتی باید پاداش داده شود و جوایز نقدی را در یک مبلغ واحد یا سایر مزایای مادی به آنها داده شود
14. A public servant is supposed to serve people without having itchy palms.
[ترجمه ترگمان]یک خدمتکار عمومی قرار است به مردم خدمت کند
[ترجمه گوگل]خدمتگزار دولتی باید بدون خلع سوزاندن کف دست مردم خدمت کند
[ترجمه گوگل]خدمتگزار دولتی باید بدون خلع سوزاندن کف دست مردم خدمت کند
15. Doesn't he as a public servant has anything do?
[ترجمه ترگمان]مگه اون مثل یه مستخدم دولتی کار نمی کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا او به عنوان یک خدمتکار دولتی کاری انجام نداده است؟
[ترجمه گوگل]آیا او به عنوان یک خدمتکار دولتی کاری انجام نداده است؟
پیشنهاد کاربران
خدمتگزار دولتی
خادم ملت
خدمتگزار، کارمند دولتی
کسی که برای دولت کار میکنه _کارمند دولت و. . .
کار کن دولت
کارمند دولت
Someone who works for the government
کلمات دیگر: