کلمه جو
صفحه اصلی

right of way


(رانندگی) حق تقدم، (حقوق) حق عبور (مثلا از روی زمین شخص دیگر)، جاده ی مجاز (برای همگان)، معبر قانونی، (راه آهن) باریکه زمین لازم برای ریل گذاری، زمین متعلق به راه آهن، حق عبور از روی ملک دیگری، حق تقدم در عبوروسائط نقلیه

انگلیسی به فارسی

(حقوق) حق عبور از روی ملک دیگری، حق تقدم در عبوروسائط نقلیه


حق عبور از روی ملک دیگری، حق تقدم در عبور وساطي نقلیه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: right of ways, rights of way
(1) تعریف: the right by law or custom for one vehicle, vessel, person, or the like to move ahead of or in front of another.

(2) تعریف: an area or route whose use is legally designated.

- a right of way for bicyclists
[ترجمه ترگمان] یک راه مناسب برای دوچرخه سواران
[ترجمه گوگل] یک راه برای دوچرخه سواران
- a railroad right of way
[ترجمه ترگمان] راه آهن از راه راست
[ترجمه گوگل] راه راه راست راه

(3) تعریف: the legal permission to pass over or move through another's land.
مشابه: passage

• right of a vehicle to go first; right to pass through someone else's property
when a car or other vehicle has right of way, other traffic must stop for it at a junction or roundabout.
a right of way is a public path across private land.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] حریم - حق تقدم - حق گذار - حق گذر - تقدم
[برق و الکترونیک] مسیر یابی
[حقوق] حق العبور، حق تقدم

جملات نمونه

1. I never know who has right of way at this junction.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت نمی دونم چه کسی در این تقاطع حق داره
[ترجمه گوگل]من هرگز نمیدانم که چه کسی در این جابجایی حق دارد

2. Pedestrians have right of way at this turning.
[ترجمه ترگمان]Pedestrians از این راه حق انتخاب دارند
[ترجمه گوگل]عابران پیاده در این مسیر درست هستند

3. The path is not a public right of way .
[ترجمه ترگمان]راه حق عمومی نیست
[ترجمه گوگل]راه حق عمومی نیست راه

4. I had right of way at the junction.
[ترجمه ترگمان]من درست سر راه ورودی بودم
[ترجمه گوگل]من در محل اتصال به سمت راست بودم

5. There is no public right of way across the fields.
[ترجمه ترگمان]هیچ حق عمومی برای عبور از این زمینه ها وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ حق عمومی در زمینه های مختلف وجود ندارد

6. Whose right of way is it?
[ترجمه ترگمان]حق با کیه؟
[ترجمه گوگل]کدام راه درست است؟

7. It's my right of way, so you should have stopped and let me go.
[ترجمه ترگمان]این کار درست من است، پس باید می ایستاد و اجازه می داد که بروم
[ترجمه گوگل]این حق من است راه، بنابراین شما باید متوقف شده و اجازه دهید من بروید

8. Is there a right of way across these fields?
[ترجمه ترگمان]آیا راهی برای عبور از این زمین ها هست؟
[ترجمه گوگل]آیا در این زمینه درست است؟

9. If this happens then the parents have the right of way, so to speak.
[ترجمه ترگمان]اگر این اتفاق بیفتد پدر و مادر حق دارند که صحبت کنند
[ترجمه گوگل]اگر این اتفاق می افتد، والدین حق دارند راه خود را بیان کنند

10. The cab paused at an intersection to give right of way to a car chase.
[ترجمه ترگمان]تاکسی در یک تقاطع توقف کرد تا راه رفتن به سمت راست اتومبیل را پیدا کند
[ترجمه گوگل]کابین در یک تقاطع متوقف شد تا حق راه را برای تعقیب خودرو بگذارد

11. But the path along the river is a right of way, and there's only a token wire in between.
[ترجمه ترگمان]اما مسیری که در طول رودخانه قرار دارد مسیر درستی است و فقط یک سیم نازکی بین آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما مسیر در امتداد رودخانه، راه حق است، و تنها بین یک سیم سیم دار وجود دارد

12. Private property—no right of way.
[ترجمه ترگمان]حق مالکیت خصوصی - نه حق
[ترجمه گوگل]مالکیت خصوصی - بدون حق راه

13. In crosswalk, pedestrians have the right of way.
[ترجمه ترگمان]در crosswalk، عابران هم حق دارند
[ترجمه گوگل]در مسیر عبور، عابرین پیاده راه هستند

14. Traffic laws clearly state which vehicles have the right of way.
[ترجمه ترگمان]قوانین ترافیکی به روشنی وضع حمل و نقل خودروها را به روشنی بیان می کنند
[ترجمه گوگل]قوانین ترافیکی به روشنی بیان می کنند که وسایل نقلیه حق راه دارند

15. Vehicles yield to those with the right of way - particularly pedestrians.
[ترجمه ترگمان]وسایل نقلیه به سمت کسانی که حق پیاده شدن دارند، تسلیم می شوند - به ویژه عابران پیاده
[ترجمه گوگل]وسایل نقلیه به کسانی که حق راه دارند - مخصوصا عابرین پیاده می دهند

At intersections, the car on your right has the right of way.

در چهارراه‌ها ماشین دست راست حق تقدم دارد.


پیشنهاد کاربران

حق تقدم رانندگی

جاده دسترسی ( جاده ای که درکنار خط لوله احداث شده به منظور دسترسی و بازرسی و تعمیرات )

حق تقدم [در ارتباط با راه ها و معابر و تردد وسائط نقلیه و عابرین پیاده]. مثال:
. Pedestrians have right of way at this intersection
در این تقاطع، عابرین پیاده حق تقدّم دارند.

. The general principle that establishes who has the right to go first is called right of way
اصل کلّی که مقرر می دارد چه کسی حق دارد اوّل عبور کند، حق تقدم نامیده میشود.

حریم راه

گویا در صنعت انتقال نفت و گاز با عنوان "راهی تابه" رایج می باشد

right - of - way ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: حریم راه
تعریف: نواری از زمین و ملک واقع در کنار مسیر که برای مقاصد حمل‏ونقل تملیک می‏شود


کلمات دیگر: