کلمه جو
صفحه اصلی

placating

انگلیسی به فارسی

تعویض، ارام کردن، تسکین دادن، اشتی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• placative, conciliatory, serving to pacify, placatory, appeasing

جملات نمونه

1. He never attempts to placate his enemy.
[ترجمه آزاده] او هرگز تلاش نمی کند که با دشمن خود سازش کند
[ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت سعی نمی کرده که دشمنش رو آروم کنه
[ترجمه گوگل]او هرگز تلاش نمی کند دشمن خود را جلب کند

2. Outraged minority groups will not be placated by promises of future improvements.
[ترجمه ترگمان]گروه های اقلیت ساکت با وعده بهبودهای آینده، placated نخواهند شد
[ترجمه گوگل]گروه های اقلیت های خشمگین با وعده های پیشرفت های آینده جای نمی گیرند

3. He smiled, trying to placate me.
[ترجمه ترگمان]او لبخند زد، سعی کرد مرا آرام کند
[ترجمه گوگل]او لبخندی زد و سعی کرد مرا محکم کند

4. These changes did little to placate the unions.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات کمی برای آرام کردن اتحادیه ها انجام شد
[ترجمه گوگل]این تغییرات باعث شد تا اتحادیه ها را تسریع نکنند

5. Even a written apology failed to placate the indignant hostess.
[ترجمه ترگمان]حتی یک عذرخواهی کتبی هم نتوانسته بود زن میزبان خشمگین را آرام کند
[ترجمه گوگل]حتی یک اخطار نوشته شده به جای میزبان خشمگین ناکام ماند

6. The concessions did little to placate the students.
[ترجمه ترگمان]این امتیازات کمی برای جلب رضایت دانش آموزان انجام شد
[ترجمه گوگل]این امتیازات برای دانشجویان جسورانه نبود

7. I tried to placate her by offering to pay for the repairs.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم با دادن پیشنهاد تعمیرات، او را آرام کنم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم او را با ارائه پرداخت هزینه برای تعمیرات

8. His intent is clearly not to placate his critics.
[ترجمه ترگمان]هدف او واضح نیست که منتقدان خود را آرام کند
[ترجمه گوگل]قصدش کاملا واضح نیست که منتقدانش را تحسین کند

9. Now Labour's support is falling, and the government is trying desperately to placate its business enemies.
[ترجمه ترگمان]اکنون حمایت حزب کارگر در حال کاهش است و دولت نومیدانه تلاش می کند تا دشمنان تجاری خود را آرام کند
[ترجمه گوگل]اکنون حمایت کارگران در حال سقوط است و دولت به شدت سعی در جلب دشمنان تجاری خود دارد

10. Instead, it fired her outright, hoping thereby to placate the students and thus bring the whole matter to a close.
[ترجمه ترگمان]در عوض، او رک و پوست کنده او را اخراج کرد، به این امید که دانش آموزان را آرام کند و در نتیجه همه چیز را به یک نزدیک تبدیل کند
[ترجمه گوگل]در عوض، او را به طور کامل اخراج کرد، امیدوار بود در نتیجه دانشجویان را تحسین کند و در نتیجه کل موضوع را به پایان برساند

11. In the meantime, having placated conservative critics, the Bush administration is waiting.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، با نادیده گرفتن منتقدان محافظه کار، دولت بوش منتظر است
[ترجمه گوگل]در عین حال، با توجه به منتقدان محافظه کار، دولت بوش منتظر است

12. He used laughter as a way of placating persecution in advance.
[ترجمه ترگمان]او از خنده به عنوان روشی برای placating persecution استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان راهی برای پیشبرد آزار و اذیت استفاده کرد

13. Her appointment was a way of placating western governments which would not deal with Karadzic.
[ترجمه ترگمان]انتصاب او راهی برای placating حکومت های غربی بود که با کارادزیچ سروکار نداشتند
[ترجمه گوگل]قرار ملاقات او راهی برای جلب اعتماد دولت های غربی بود که با Karadzic برخورد نمی کرد

14. Deaver began suggesting ways to soften the impact by adding new events to the itinerary that might placate the opposition.
[ترجمه ترگمان]Deaver شروع به پیشنهاد راه هایی برای نرم کردن تاثیر از طریق افزودن رویداده ای جدید به برنامه سفر کرد که ممکن است اپوزیسیون را آرام کند
[ترجمه گوگل]Deaver شروع به ارائه راه هایی برای تسکین تاثیر با اضافه کردن رویدادهای جدید به برنامه سفر که ممکن است مخالفان را جلب کند

15. Similar plans to placate Western donors are often behind the establishment of rights commissions, it said.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه گفت که طرح های مشابهی برای آرام کردن خیرین غربی اغلب در پی ایجاد کمیسیون های حقوقی هستند
[ترجمه گوگل]وی گفت که برنامه های مشابه برای جایگزینی اهدا کنندگان غربی اغلب در راستای ایجاد کمیسیون های حقوق هستند

پیشنهاد کاربران

سازشگر


کلمات دیگر: