کلمه جو
صفحه اصلی

piteously


بطور رقت اور

انگلیسی به فارسی

با ترحم


با احترام


انگلیسی به انگلیسی

• pathetically, pitiably, wretchedly, in a manner that arouses compassion

جملات نمونه

1. Fernand smiled piteously. " A lover is never terrible, " he said.
[ترجمه ترگمان]فرناند تبسمی از روی ترحم کرد و گفت: \" عاشقی هرگز وحشتناک نیست \"
[ترجمه گوگل]فرناند لطیفه لبخندی زد او گفت: 'عاشق هرگز وحشتناک نیست '

2. She implored piteously a voice choked with sobs.
[ترجمه ترگمان]و در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، التماس می کرد
[ترجمه گوگل]او دلمشغول صدای تیزهوش شده بود

3. And his Soul besought him piteously, but he heeded it not, but leapt from crag to crag, being sure-footed as a wild goat, and at last he reached the level ground and the yellow shore of the sea.
[ترجمه ترگمان]و روح او به نحو رقت انگیزی تضرع می کرد، اما اعتنایی به آن نکرد بلکه از روی صخره ای به روی صخره ای جست و سرانجام به زمین مسطح و ساحل زرد دریا رسید
[ترجمه گوگل]و روح او او را مورد ستایش قرار داد، اما او آن را نادیده گرفت، اما از زمین به زمین افتاد و از گوزن به دام افتاد، او به عنوان یک گاو وحشی قدم زد و در نهایت به سطح زمین و ساحل زرد دریا رسید

4. Then he began to cry most piteously, for it hurt andentreat her to release him again.
[ترجمه ترگمان]سپس به نحو رقت انگیزی گریه را سر داد، زیرا او را ناراحت کرد که دوباره او را آزاد کند
[ترجمه گوگل]سپس او شروع به اغراق آمیزترین گریه کرد، زیرا او صدمه زد و او را دوباره آزاد کرد

5. The animal cried piteously for hours as the farmer tried to figure out what to do.
[ترجمه ترگمان]وقتی کشاورز سعی کرد بفهمد چه کار باید بکند، حیوان به نحو رقت انگیزی گریه می کرد
[ترجمه گوگل]حیوانات به مدت چندین ساعت در حالی که کشاورز سعی داشت دریابید چه باید کرد، گریه کرد

6. He was correct in so far as our forebears were piteously shattered but quite wrong in thinking that they could be subjugated.
[ترجمه ترگمان]او تا آنجا که forebears ما به نحو رقت انگیزی درهم شکسته بود، درست بود، اما با این فکر که ممکن است تحت فرمان باشند کاملا اشتباه بود
[ترجمه گوگل]او درست همانطور بود که پیشگامان ما با شکیبایی شکسته بودند اما در فکر کردن مبنی بر اینکه آنها می توانند تحت تعقیب قرار بگیرند، کاملا اشتباه می کنند

7. Norman sank to his knees and began to sob piteously.
[ترجمه ترگمان]نورمن به زانو درآمد و به طرزی رقت بار شروع به گریه کرد
[ترجمه گوگل]نورمن به زانو زد و گفت:

8. Tears rolled down its face, and It'sobbed and howled very piteously.
[ترجمه ترگمان]اشک از صورتش سرازیر شد و گریه و زاری کرد
[ترجمه گوگل]اشک ها چهره اش را بریده اند، و آن گاه گریه می کند و گریه می کند

9. Now, these good businesses have the child that is cry piteously for food more very actually, if be unable to get something to eat of this paragraph of time is suckled, good child is washed-up also.
[ترجمه ترگمان]اکنون، این کسب و کاره ای خوب، کودکی را دارند که به نحو رقت انگیزی برای غذا گریه می کند، اگر قادر به خوردن چیزی برای خوردن این بند از زمان نباشند، کودک خوب نیز حمام خواهد شد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، این کسب و کارهای خوب دارای فرزند است که در واقع برای غذا بیشتر در واقع گریه می کند، اگر قادر به گرفتن چیزی برای خوردن از این پاراگراف زمان مکیده، کودک خوب نیز خنثی است


کلمات دیگر: