تا سرحد مرگ، بسیار، تا به لب آمدن جان
to death
تا سرحد مرگ، بسیار، تا به لب آمدن جان
انگلیسی به انگلیسی
• until death, until one dies
جملات نمونه
1. Whole communities starved to death during the long drought.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از جوامع در طی خشکسالی طولانی از گرسنگی تلف شدند
[ترجمه گوگل]در طول خشکسالی طولانی، جوامع به طور کامل گرسنگی می کشند
[ترجمه گوگل]در طول خشکسالی طولانی، جوامع به طور کامل گرسنگی می کشند
2. They found him half naked and bleeding to death.
[ترجمه آیدا] آنها او را نیمه برهنه و در حالی که در حد مرگ خونریزی میکرد پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]او را نیمه لخت و خونین یافته بودند[ترجمه گوگل]آنها او را نیمه برهنه و خونریزی به مرگ کشیدند
3. They were hacked to death as they tried to escape.
[ترجمه ترگمان]همان طور که سعی می کردند فرار کنند، به حد مرگ نفوذ کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها به خاطر تلاش برای فرار از آنها هک شدند
[ترجمه گوگل]آنها به خاطر تلاش برای فرار از آنها هک شدند
4. She almost choked to death in the thick fumes.
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود با دود غلیظ خفه شود
[ترجمه گوگل]او تقریبا در دماهای ضعیف به مرگ جان داد
[ترجمه گوگل]او تقریبا در دماهای ضعیف به مرگ جان داد
5. His lengthy speeches always bore me to death.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی های طولانی او همیشه مرا به مرگ می برد
[ترجمه گوگل]سخنان طولانی او همیشه مرا به مرگ آورد
[ترجمه گوگل]سخنان طولانی او همیشه مرا به مرگ آورد
6. Widows were forbidden to remarry and were stoned to death if they did.
[ترجمه ترگمان]بیوه ها نباید دوباره ازدواج کنند و اگر این کار را کردند، سنگسار شدند
[ترجمه گوگل]پسران دیگر مجازات مجازات شدن را ممنوع کردند و اگر آنها را سنگسار کنند، سنگسار می شدند
[ترجمه گوگل]پسران دیگر مجازات مجازات شدن را ممنوع کردند و اگر آنها را سنگسار کنند، سنگسار می شدند
7. He cheated death. No, he made a promise to death that he didn't keep.
[ترجمه ترگمان] اون به مرگ خیانت کرد نه، اون به مرگ قول داد که نگهش ندار
[ترجمه گوگل]او مرگ را فریب داد نه، او وعده ای داد تا مرگ را حفظ کند
[ترجمه گوگل]او مرگ را فریب داد نه، او وعده ای داد تا مرگ را حفظ کند
8. He was bludgeoned to death with a hammer.
[ترجمه ترگمان]اون با یه چکش به قتل رسونده
[ترجمه گوگل]او با یک چکش به اعدام محکوم شد
[ترجمه گوگل]او با یک چکش به اعدام محکوم شد
9. She refused food and literally starved herself to death.
[ترجمه ترگمان]او غذا را نپذیرفت و در واقع خود را از گرسنگی تلف کرد
[ترجمه گوگل]او از غذا رد شد و به معنای مرگ خود را گرسنه کرد
[ترجمه گوگل]او از غذا رد شد و به معنای مرگ خود را گرسنه کرد
10. He was stabbed to death in a racist attack.
[ترجمه ترگمان]اون توی یه حمله نژادی کشته شد
[ترجمه گوگل]او در حمله نژادپرستانه به مرگ کشته شد
[ترجمه گوگل]او در حمله نژادپرستانه به مرگ کشته شد
11. The animals were left to starve to death.
[ترجمه ترگمان]حیوانات باقی مانده بودند تا از گرسنگی جان سالم به در ببرند
[ترجمه گوگل]حیوانات به مرگ گرسنگی رانده شدند
[ترجمه گوگل]حیوانات به مرگ گرسنگی رانده شدند
12. Recently a number of policemen were sentenced to death for their complicity in the murder.
[ترجمه ترگمان]به تازگی تعدادی از ماموران پلیس به خاطر همدستی در این قتل، به اعدام محکوم شدند
[ترجمه گوگل]اخیرا تعدادی از پلیس به خاطر همکاری در قتل به اعدام محکوم شده اند
[ترجمه گوگل]اخیرا تعدادی از پلیس به خاطر همکاری در قتل به اعدام محکوم شده اند
13. The knife severed an artery and he bled to death.
[ترجمه ترگمان]چاقو یه شریان رو جدا کرده و تا حد مرگ خونریزی کرده
[ترجمه گوگل]چاقو یک شریان را قطع کرد و او را به مرگ محکوم کرد
[ترجمه گوگل]چاقو یک شریان را قطع کرد و او را به مرگ محکوم کرد
14. He was battered to death with a rifle-butt.
[ترجمه ترگمان]اون با یه قنداق تفنگ داغون شده بود
[ترجمه گوگل]او با یک اسلحه اسلحه به مرگ کشته شد
[ترجمه گوگل]او با یک اسلحه اسلحه به مرگ کشته شد
15. You can get sick to death of a friend regurgitating her partner's opinions.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به مرگ یک دوست، عقاید همکارش را بیمار کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک دوست را از بین ببرید و از نظرات شریک زندگی خود مطلع شوید
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک دوست را از بین ببرید و از نظرات شریک زندگی خود مطلع شوید
پیشنهاد کاربران
در حد مرگ
به شدت
به شدت ، در حد مرگ
means : hard and difficult
means :very or very much.
means : hard and difficult
means :very or very much.
Very very much :we were all bored to death
Very very much:I afraid to death
همون جون ب لب شدن خودمونه تو کانون زبان دیگه😉😂😂😂😂
به شدت
شدیدا
در حد مرگ
Very very much
دقت کنید این کلمه informalاست
شدیدا
در حد مرگ
Very very much
دقت کنید این کلمه informalاست
جون به لب شدن
کانون زبان ایرانیا لایک کنن!😐😐😂😂
کانون زبان ایرانیا لایک کنن!😐😐😂😂
《سلام وقت همگی بخیر
این لغت informal هستش و تعریفش اینه: Very or Very much
همونطور که از تعریف این کلمه معلومه، معنای این لغت در واقع خیلی یا خیلی زیاد هستش. 》♡
این لغت informal هستش و تعریفش اینه: Very or Very much
همونطور که از تعریف این کلمه معلومه، معنای این لغت در واقع خیلی یا خیلی زیاد هستش. 》♡
بی نهایت، فوق العاده
کلمات دیگر: