استمالت آمیز
placatory
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: tending to or attempting to appease or calm.
- Buying flowers for one's wife or girlfriend seems to be a common placatory gesture.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که خرید گل برای زن و یا دوست دختر یک ژست placatory معمولی است
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد خرید گل برای همسر یا دوست دختر خود یک ژست معمولی است
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد خرید گل برای همسر یا دوست دختر خود یک ژست معمولی است
• conciliatory, serving to pacify; intended to appease, designed to satisfy; calming, soothing
a placatory remark or action is intended to stop someone feeling angry or resentful by doing or saying things that will please them.
a placatory remark or action is intended to stop someone feeling angry or resentful by doing or saying things that will please them.
جملات نمونه
1. The tone of the letter was placatory.
[ترجمه ترگمان]لحن نامه placatory بود
[ترجمه گوگل]تن نامه نامه جادویی بود
[ترجمه گوگل]تن نامه نامه جادویی بود
2. When next he spoke he was more placatory.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که شروع به صحبت کرد باز more شد
[ترجمه گوگل]بعدا او گفت که او جالب تر بود
[ترجمه گوگل]بعدا او گفت که او جالب تر بود
3. Mackie made a placatory remark and Perkin snapped at her too.
[ترجمه ترگمان]Mackie حرف دیگری زد و Perkin هم به او تشر زد
[ترجمه گوگل]مکی یک ضرب المثل را نوشته بود و پرینک او را نیز فریاد زد
[ترجمه گوگل]مکی یک ضرب المثل را نوشته بود و پرینک او را نیز فریاد زد
4. an astonishingly placatory speech.
[ترجمه ترگمان]یک سخنرانی فوق العاده شگفت انگیز
[ترجمه گوگل]یک سخنرانی شگفت آور
[ترجمه گوگل]یک سخنرانی شگفت آور
5. He raised a placatory hand. "All right, we'll see what we can do. "
[ترجمه ترگمان]او یک دست placatory را بالا برد و گفت: \" بسیار خوب، خواهیم دید که چه کار می توانیم بکنیم \"
[ترجمه گوگل]او یک دست جادویی را بلند کرد 'درست است، ما خواهیم دید که چه کاری می توانیم انجام دهیم '
[ترجمه گوگل]او یک دست جادویی را بلند کرد 'درست است، ما خواهیم دید که چه کاری می توانیم انجام دهیم '
6. Prue assumed a placatory tone of voice.
[ترجمه ترگمان]پرو با لحنی placatory گفت:
[ترجمه گوگل]Prue یک صدای جسورانه را گرفت
[ترجمه گوگل]Prue یک صدای جسورانه را گرفت
7. And the 1994 deal did its part to encourage Mr Kim in his extortionist habit of acting up and then pocketing placatory goodies, time and again.
[ترجمه ترگمان]و معامله ۱۹۹۴ سهم خود را برای تشویق آقای کیم در فعالیت اخاذی و سپس به جیب زدن goodies و بارها و بارها انجام داد
[ترجمه گوگل]و معامله سال 1994 این کار را برای تشویق آقای کیم به عادت تجاوزکارانه خود به بازی کردن و پس از آن جلب جوجه های جادویی، بارها و بارها انجام داد
[ترجمه گوگل]و معامله سال 1994 این کار را برای تشویق آقای کیم به عادت تجاوزکارانه خود به بازی کردن و پس از آن جلب جوجه های جادویی، بارها و بارها انجام داد
8. The low ebb hour that Chinese man fails in them, what expect a woman is placatory.
[ترجمه ترگمان]نیم ساعت بعد که مرد چینی در آن ها شکست خورد، چه انتظاری از یک زن دارد
[ترجمه گوگل]ساعت کم است که مرد چینی در آنها شکست می خورد، انتظار می رود که یک زن جسور باشد
[ترجمه گوگل]ساعت کم است که مرد چینی در آنها شکست می خورد، انتظار می رود که یک زن جسور باشد
9. Music must never be comfortable, never become a museum - piece, not placatory.
[ترجمه ترگمان]موسیقی هرگز نباید راحت باشد، هرگز یک موزه نخواهد شد، نه placatory
[ترجمه گوگل]موسیقی هرگز نباید راحت باشد، هرگز به یک موزه تبدیل نشود، قطعه قطعه نمی شود
[ترجمه گوگل]موسیقی هرگز نباید راحت باشد، هرگز به یک موزه تبدیل نشود، قطعه قطعه نمی شود
پیشنهاد کاربران
دلجویانه
کلمات دیگر: