نزاع طلبی، جنگجویی
militancy
نزاع طلبی، جنگجویی
انگلیسی به فارسی
نزاع طلبی، جنگجویی
ستیزه جویی، جنگجویی، نزاع طلبی
انگلیسی به انگلیسی
• combativeness, aggressiveness, belligerence, violence
militancy is the behaviour and attitudes of people who are very active in trying to bring about political change, often in ways that some people find unacceptable.
militancy is the behaviour and attitudes of people who are very active in trying to bring about political change, often in ways that some people find unacceptable.
جملات نمونه
1. The government responded to militancy in the traditional ways.
[ترجمه ترگمان]دولت به روش های سنتی به ستیزه جویی پاسخ داد
[ترجمه گوگل]دولت به شیوه های سنتی به ستیزه جویی پاسخ داد
[ترجمه گوگل]دولت به شیوه های سنتی به ستیزه جویی پاسخ داد
2. Before 19 neither peasant land hunger nor working-class militancy were abating.
[ترجمه ترگمان]پیش از ۱۹ نه گرسنگی زمین روستایی و نه ستیزه جویی در طبقه کارگر کاهش یافت
[ترجمه گوگل]قبل از 19، نه زمین دهقانان و نه ستیزه جویان طبقه کارگر از بین رفتند
[ترجمه گوگل]قبل از 19، نه زمین دهقانان و نه ستیزه جویان طبقه کارگر از بین رفتند
3. The militancy of sectarian party orthodoxy is fused with the militancy of rebellion against personal oppression.
[ترجمه ترگمان]شبه نظامی گری of حزبی فرقه ای با شبه نظامی گری علیه ظلم و ستم فردی ترکیب شده است
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان ارتداد حزب فرقه گرایی با ستیزه جویان شورش علیه سرکوب شخصی مخلوط شده اند
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان ارتداد حزب فرقه گرایی با ستیزه جویان شورش علیه سرکوب شخصی مخلوط شده اند
4. Ten percent would threaten him, as Inkatha's militancy is not matched by mass support throughout the country.
[ترجمه ترگمان]ده درصد او را تهدید خواهند کرد، چرا که شبه نظامی گری اینکاتا با حمایت جمعی در سراسر کشور برابری کند
[ترجمه گوگل]ده درصد او را تهدید می کند، زیرا ستیزه جویان اینکاتا با پشتیبانی گسترده در سراسر کشور هماهنگ نیست
[ترجمه گوگل]ده درصد او را تهدید می کند، زیرا ستیزه جویان اینکاتا با پشتیبانی گسترده در سراسر کشور هماهنگ نیست
5. Worse still, the epicentre of labour militancy was the capital itself.
[ترجمه ترگمان]بدتر از آن، مرکز شبه نظامی گری کار خود پایتخت بوده است
[ترجمه گوگل]بدتر از همه، مرکز حوادث ستیزه جویی نیروی کار، خود پایتخت بود
[ترجمه گوگل]بدتر از همه، مرکز حوادث ستیزه جویی نیروی کار، خود پایتخت بود
6. Concerns have been mounting about the increasing militancy of animal rights activists.
[ترجمه ترگمان]نگرانی ها در مورد افزایش شبه نظامی گری فعالان حقوق حیوانات افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]نگرانی ها در مورد افزایش ستیزه جویی فعالان حقوق حیوانات افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]نگرانی ها در مورد افزایش ستیزه جویی فعالان حقوق حیوانات افزایش یافته است
7. Yet deprivation alone does not explain the militancy and relatively strong political consciousness of the factory proletariat.
[ترجمه ترگمان]با این وجود محرومیت به تنهایی علت ستیزه جویی و آگاهی سیاسی نسبتا قوی از پرولتاریا را توضیح نمی دهد
[ترجمه گوگل]با این حال، محرومیت تنها نشان دهنده ستیزه جویی و آگاهی نسبتا قوی سیاسی پرولتاریای کارخانه نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، محرومیت تنها نشان دهنده ستیزه جویی و آگاهی نسبتا قوی سیاسی پرولتاریای کارخانه نیست
8. Industrial militancy naturally declined, and the problem of the unemployed almost completely preoccupied the labour movement until 193
[ترجمه ترگمان]به طور طبیعی ستیزه جویی صنعتی کاهش یافت و مشکل بیکاری تقریبا به طور کامل جنبش کارگری تا سال ۱۹۳ میلادی را به خود مشغول کرد
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان صنعتی به طور طبیعی کاهش یافت و مشکل بیکاران تقریبا به طور کامل به جنبش کارگری تا 193 رسیده بود
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان صنعتی به طور طبیعی کاهش یافت و مشکل بیکاران تقریبا به طور کامل به جنبش کارگری تا 193 رسیده بود
9. To what extent does the increasing militancy of other civil servants influence policy making?
[ترجمه ترگمان]افزایش شبه نظامی گری دیگر کارمندان دولتی تا چه حد می تواند سیاست گذاری را تحت تاثیر قرار دهد؟
[ترجمه گوگل]تا چه میزان ستیزه جویانه شدن دیگر خدمتگزاران دولتی بر سیاست گذاری تاثیر می گذارد؟
[ترجمه گوگل]تا چه میزان ستیزه جویانه شدن دیگر خدمتگزاران دولتی بر سیاست گذاری تاثیر می گذارد؟
10. The slightest hint of militancy was enough to bar a group from being funded.
[ترجمه ترگمان]کم ترین نشانه ای از ستیزه جویی برای بار کردن گروهی از سرمایه گذاران کافی بود
[ترجمه گوگل]کوچکترین اشاره به ستیزه جویی به اندازه کافی برای محدود کردن یک گروه از بودجه بود
[ترجمه گوگل]کوچکترین اشاره به ستیزه جویی به اندازه کافی برای محدود کردن یک گروه از بودجه بود
11. In the aftermath of both these outbursts of militancy stoppages of work declined dramatically.
[ترجمه ترگمان]در پی هر دو طغیان ناشی از این طغیان های شبه نظامی گری، کار به شدت کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]پس از هر دو این وقایع شبه نظامیان، توقف کار به طور چشمگیری کاهش یافت
[ترجمه گوگل]پس از هر دو این وقایع شبه نظامیان، توقف کار به طور چشمگیری کاهش یافت
12. Is it valiance and militancy or justice and peace?
[ترجمه ترگمان]آیا این valiance و ستیزه جویی یا عدالت و صلح است؟
[ترجمه گوگل]آیا این رأی و ستیزه جویی یا عدالت و صلح است؟
[ترجمه گوگل]آیا این رأی و ستیزه جویی یا عدالت و صلح است؟
13. Full of militancy and revolutionary ardour, the people of all nationalities in the country are working hard for the realization of the four modernizations.
[ترجمه ترگمان]مردم تمام ملیت ها در این کشور برای تحقق چهار modernizations سخت تلاش می کنند
[ترجمه گوگل]افرادی از ملیت ها در کشور به شدت سخت تلاش می کنند تا چهار مدرن سازی را انجام دهند
[ترجمه گوگل]افرادی از ملیت ها در کشور به شدت سخت تلاش می کنند تا چهار مدرن سازی را انجام دهند
14. Increasingly, the lines between the militancy of the civil rights movement and that of the anti-war movement were beginning to blur.
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، خطوط بین شبه نظامی گری جنبش حقوق مدنی و جنبش ضد جنگ شروع به تار شدن کرده اند
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده ای، خطوط بین ستیزه جویی جنبش حقوق مدنی و جنبش ضد جنگ شروع به تار شدن کردند
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده ای، خطوط بین ستیزه جویی جنبش حقوق مدنی و جنبش ضد جنگ شروع به تار شدن کردند
کلمات دیگر: