کلمه جو
صفحه اصلی

diseased


ناخوش، معیوب، فاسد

انگلیسی به فارسی

ناخوش ،معیوب ،فاسد، بیمار، بیمارگونه، مریض، آفت‌زده


بیمار، دچار علت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• sick, infected
someone or something that is diseased is affected by a disease.

مترادف و متضاد

unhealthy


Synonyms: afflicted, ailing, indisposed, infected, infectious, infirm, rotten, sick, sickly, tainted, unsound, unwell, unwholesome


Antonyms: fit, healthy


جملات نمونه

1. diseased and spotted leaves
برگ های آفت زده و خال زده

2. her diseased thoughts
اندیشه های بیمارگونه ی او

3. the diseased lungs of a man who had smoked for years
ریه های بیمار مردی که سال ها سیگار می کشید

4. the diseased state of that country's economy
وضع بیمار گونه ی اقتصاد آن کشور

5. hallucinations and other issues of a diseased mind
توهمات و سایر تراوشات مغز بیمار

6. the degree of work tolerance of a diseased heart
میزان قدرت تحمل کار قلب بیمار

7. to save the healthy trees, you have to cut the diseased ones
برای نجات درختان سالم باید درختان آفت زده را ببرید.

8. The muscle fiber of this animal is diseased.
[ترجمه ترگمان]فیبر ماهیچه ای این حیوان بیمار است
[ترجمه گوگل]فیبر عضلانی این حیوان بیمار است

9. The diseased trees are marked by protuberances on their bark.
[ترجمه ترگمان]درختان بیمار با پوست their علامت گذاری شده اند
[ترجمه گوگل]درختان بیمار با عصبانیت در پوستشان مشخص می شوند

10. The diseased plants are quite worthless to the farmer.
[ترجمه ترگمان]گیاهان بیمار کاملا برای کشاورز بی ارزش هستند
[ترجمه گوگل]گیاهان بیمار به کشاورز بسیار بی ارزش هستند

11. The arteries are diseased and a transplant is the only hope.
[ترجمه ترگمان]شریان ها بیمار هستند و پیوند تنها امید است
[ترجمه گوگل]شریان ها بیمار هستند و پیوند تنها امید است

12. The cow has a diseased udder.
[ترجمه ترگمان]گاو پستان بیمار دارد
[ترجمه گوگل]گاو پستان بیمار دارد

13. The diseased trees are marked by protuberances on their trunks.
[ترجمه ترگمان]درختان بیمار توسط protuberances روی تنه های درختان علامت گذاری شده اند
[ترجمه گوگل]درختان بیمار با شکاف در تنه های خود مشخص می شوند

14. The bush looked badly diseased, with black marks on all the leaves.
[ترجمه ترگمان]بوش به شدت بیمار به نظر می رسید، با نشانه های سیاه روی برگ ها
[ترجمه گوگل]بوش به شدت بیمار شد، با نشانه های سیاه در تمام برگ ها

15. General Principles Always, and without fail, remove dead, diseased and ailing wood, and spindly, feeble growth.
[ترجمه ترگمان]اصول کلی همیشه و بدون شکست، از بین بردن چوب مرده، بیمار و بیمار و رشد ضعیف و باریک آن جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]اصول کلی همیشه و بدون نیاز به حذف چوب مرده، بیمار و بیمار، و رشد ناهموار، ضعیف

16. The school toilet was a festering, diseased shed at the ravine's edge.
[ترجمه ترگمان]توالت مدرسه یک انبار کثیف و کثیف بود که در لبه دره افتاده بود
[ترجمه گوگل]توالت مدرسه یک غریزه و بیمار بود که در لبه ی دره ریخته شد

پیشنهاد کاربران

مریض
خراب

مبتلا به بیماری
بیمارشده


کلمات دیگر: