کلمه جو
صفحه اصلی

midsection


میانبخش، قسمت وسط، قطعه میانی

انگلیسی به فارسی

قطعه میانی، میان بخش


متوسطه، قطعه میانی، میان بخش


انگلیسی به انگلیسی

• section in the middle

جملات نمونه

1. There are 24 missiles in the submarine's midsection.
[ترجمه ترگمان]در این زیردریایی ۲۴ موشک وجود دارد
[ترجمه گوگل]24 موشک در زیردریایی زیردریایی وجود دارد

2. Open mountain heights and gently sloping valleys characterise the mid-section reaching nearly 1500 metres in the High Feldberg.
[ترجمه ترگمان]ارتفاع کوه باز و دره های نرم با شیب متوسط تا حد نزدیک به ۱۵۰۰ متر می رسد
[ترجمه گوگل]ارتفاع کوه ها و دره ها به آرامی شیب دار را مشخص می کنند وسط بخش نزدیک به 1500 متر در High Feldberg

3. The internal part of the mid-section was also pressurized and contained the guidance computer and the environmental control system.
[ترجمه ترگمان]بخش داخلی بخش میانی نیز تحت فشار قرار گرفت و حاوی کامپیوتر هدایت و سیستم کنترل محیطی بود
[ترجمه گوگل]بخش داخلی بخش متوسط ​​نیز تحت فشار قرار گرفت و حاوی کامپیوتر هدایت و سیستم کنترل محیط زیست بود

4. But work has already started on roadworks to create a mini-roundabout and piazza at the mid-section of Victoria Road.
[ترجمه ترگمان]اما کار بر روی roadworks شروع شده است تا میدان کوچک و piazza را در وسط جاده ویکتوریا به دست آورد
[ترجمه گوگل]اما در حال حاضر کار بر روی جاده ها آغاز شده است تا یک میدان مینی و پیاژه در اواسط بخش ویکتوریا جاده ایجاد شود

5. Duncan stood there, naked apart from a towel wrapped round his mid-section.
[ترجمه ترگمان]دانکن آنجا ایستاده بود، لخت و لخت از یک حوله که دور کمرش پیچیده شده بود
[ترجمه گوگل]دانکن در آنجا ایستاده بود، جدا از حوله ای که در اطراف او قرار داشت، برهنه بود

6. You will definitely take the odd blow to the mid-section so your muscles should be strong enough to absorb some impact energy.
[ترجمه ترگمان]قطعا ضربه زننده به وسط بخش خواهید خورد، بنابراین ماهیچه های شما باید به اندازه کافی قوی باشند تا انرژی ضربه را جذب کنند
[ترجمه گوگل]قطعا ضربه ای عجیب و غریب را به قسمت متوسط ​​می رسانید، بنابراین عضلات شما باید به اندازه کافی قوی باشند تا بتوانند انرژی ضربه ای را جذب کنند

7. He gives her another whack in the midsection with his elbow.
[ترجمه ترگمان]یک ضربه دیگر به او زد و با آرنجش به او ضربه زد
[ترجمه گوگل]او با آرنج خود را با صدای بلند می گوید

8. The midsection of the plane is broken nearly in two.
[ترجمه ترگمان]قسمت میانی هواپیما تقریبا به دو قسمت تقسیم شده است
[ترجمه گوگل]متوسط ​​عرض هواپیما تقریبا دو برابر شده است

9. Spinning a hoop around your midsection may sound simple, but it can take some practice to get the movement right.
[ترجمه ترگمان]یک حلقه در اطراف بخش میانی بدن خود را محکم کنید، ممکن است ساده به نظر برسد، اما می تواند کمی تمرین کند تا حرکت را درست انجام دهد
[ترجمه گوگل]چرخش یک حلقه در اطراف متوسطه شما ممکن است ساده به نظر برسد، اما می تواند حرکتی درست را انجام دهد

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

11. The first section moved slowly. The long midsection rolled along at a brisk km/h - and deposited passengers onto a final deceleration section in readiness for their return to terra firma.
[ترجمه ترگمان]بخش اول به کندی حرکت می کرد قسمت میانی قسمت میانی به سرعت در امتداد یک کیلومتر بر ساعت حرکت کرد و مسافران را بر روی یک بخش کاهش وزن قرار داد و آمادگی آن ها برای بازگشت به زمین خشک را فراهم کرد
[ترجمه گوگل]بخش اول به آرامی حرکت کرد طول عمر طولانی در یک کیلومتر در ساعت نزولی رانده شده است و مسافران در یک بخش پایانی نهایی در آماده سازی برای بازگشت به ترابری شرکت می کنند

12. The motor, placed in the fish's midsection, initiates a wave that travels along the fish's flexible body, propelling it forward.
[ترجمه ترگمان]موتور که در بخش میانی ماهی قرار داده می شود، موجی را آغاز می کند که در امتداد بدن انعطاف پذیر ماهی حرکت می کند و آن را جلو می برد
[ترجمه گوگل]موتور، که در ماه های متوسط ​​ماهی قرار می گیرد، یک موج را که در امتداد بدن انعطاف پذیر ماهی حرکت می کند، آغاز می کند

13. Earth's midsection bulges in relation to the measurement from pole-to-pole, and the catastrophic land displacement caused a small reduction in the bulge, making the planet more round.
[ترجمه ترگمان]قسمت میانی زمین در ارتباط با اندازه گیری از قطب به قطب رشد می کند و جابجایی زمین فاجعه بار باعث کاهش کمی در برآمدگی می شود و باعث می شود که این سیاره به دور بیشتری بچرخد
[ترجمه گوگل]برآمدگی های متوسط ​​زمین در ارتباط با اندازه گیری از قطب به قطب، و جابجایی زمین فاجعه بار باعث کاهش کوچک در برآمدگی، ساختن سیاره را دورتر

14. LOOKING out from a window seat in the midsection of an airliner, you can see clearly that the wing is made up of many moving parts.
[ترجمه ترگمان]در حالی که از یک صندلی در وسط یک هواپیما به بیرون نگاه می کنید، می توانید به وضوح ببینید که بال از بسیاری از قطعات متحرک ساخته شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که از یک صندلی پنجره در قسمت متوسط ​​یک هواپیمای مسافربری، شما می توانید به وضوح ببینید که بال از بسیاری از اجسام متحرک ساخته شده است

15. Combining with the midsection haulage system reformation, the "V" type working face overall mining method, which draws ore from the bottom of footwall circle haulage laneway, is proposed.
[ترجمه ترگمان]ترکیب با اصلاح سیستم باربری میانی، نوع \"V\" که با روش کلی معدنی ترکیب می شود، که سنگ معدن را از پایین حلقه footwall laneway استخراج می کند، پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]با ترکیب اصلاحات سیستم حمل و نقل متوسطه، نوع V به کار گرفته می شود که به طور کلی روش استخراج از معادن استخراج شده است که از پایین ترین مسیر دایره های پایونال به دست می آید

پیشنهاد کاربران

Midsection is defined as the middle or abdomen. An example of the midsection is someone's ( usually women's ) stomach and the middle of their back.
بخش میانی بدن از سینه تا لگن؛ شکم و پشت شکم ( عموما برای زنان استفاده میشود اما لزومی ندارد، برای مردان هم میتواند استفاده شود )


کلمات دیگر: