کلمه جو
صفحه اصلی

pitilessly


بیرحمانه، سخت دلانه

انگلیسی به فارسی

بدون تردید


انگلیسی به انگلیسی

• without compassion, mercilessly; cruelly, heartlessly, brutally

جملات نمونه

1. The victors pitilessly carved up the defeated country, each taking an equal share.
[ترجمه ترگمان]فاتحان که با بی رحمی کشور شکست خورده را درهم شکستند، هر کدام سهم مساوی گرفتند
[ترجمه گوگل]پیروزی ها به طور ناامید کشور کشوری را شکست دادند، هر کدام سهمی برابر داشتند

2. She had scorned him pitilessly.
[ترجمه ترگمان]او را بی رحمانه تحقیر کرده بود
[ترجمه گوگل]او بی رحم بود

3. The icy north wind blows and cuts people pitilessly to the very bone.
[ترجمه ترگمان]باد سرد شمالی می وزید و مردم را بی رحمانه به استخوان وال می برد
[ترجمه گوگل]باد شمالی یخ زده و مردم را به شدت به استخوان می اندازد

4. It ruined pitilessly the castle of happiness into pieces.
[ترجمه ترگمان]قلعه سعادت و سعادت را به باد فنا می داد
[ترجمه گوگل]قلعه ای از شادی به تنهایی خراب شده است

5. The air pitilessly raw and already my heart misgave me.
[ترجمه ترگمان]هوا بی رحمانه بود و پیش از آن قلبم به تپش افتاده بود
[ترجمه گوگل]هوا بی رمق خام و قلب من به من ناقص است

6. The sun shone on him pitilessly, by day - only the king night gave him shade.
[ترجمه ترگمان]خورشید با بی رحمی تمام روی او می درخشید، و آن روز، فقط شب شاه به او سایه انداخت
[ترجمه گوگل]خورشید بدون هیچ زحمتی به رنگ روز، تنها شب پادشاه سایه را به او داد

7. The air was pitilessly raw and already my heart misgave me.
[ترجمه ترگمان]هوا بی رحمانه بود، و در همین حال قلبم به تپش افتاده بود
[ترجمه گوگل]هوا بی رمق خام بود و در حال حاضر قلب من من را نادیده می گیرد

8. The lamplight from the window shone down on her head pitilessly.
[ترجمه ترگمان]نور چراغ از پنجره به طرزی بی رحمانه روی سر او می درخشید
[ترجمه گوگل]لامپ لایت لایت از پنجره به آرامی سرش را تکان داد


کلمات دیگر: