وابسته، پیوستن، مربوط ساختن، اشنا کردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن
affiliates
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
in law texts. شعبات فرعی
وابستگان
a small company related to a large company
کلمات دیگر:
وابسته، پیوستن، مربوط ساختن، اشنا کردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن