پرواز توپ
fly ball
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: in baseball, a batted ball that rises high in the air; fly. (Cf. ground ball.)
جملات نمونه
1. He corraled the fly ball in left field.
[ترجمه ترگمان]او توپ مگس را در زمین سمت چپ پرت می کند
[ترجمه گوگل]او توپ پرواز را در میدان چپ قرمز کرد
[ترجمه گوگل]او توپ پرواز را در میدان چپ قرمز کرد
2. Burrell injured himself diving for a fly ball a day earlier, and was feeling some pain yesterday.
[ترجمه ترگمان]یک روز پیش تر، Burrell خود را برای پرواز به یک توپ پرواز مجروح کرده بود و دیروز احساس درد می کرد
[ترجمه گوگل]Burre یک روز پیش از غواصی برای یک توپ پرواز زخمی کرد و روز گذشته احساس درد کرد
[ترجمه گوگل]Burre یک روز پیش از غواصی برای یک توپ پرواز زخمی کرد و روز گذشته احساس درد کرد
3. The batter hits a fly ball to the outfield, right in between the left fielder and the center fielder.
[ترجمه ترگمان]توپ به توپ پرنده برخورد می کند و درست بین بازیکن میانی و مدافع میانی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]خمیر یک توپ پرواز را به میدان خارج می کند، درست در بین طرفداران سمت چپ و طرفدار مرکز
[ترجمه گوگل]خمیر یک توپ پرواز را به میدان خارج می کند، درست در بین طرفداران سمت چپ و طرفدار مرکز
4. He corralled the fly ball in left field.
[ترجمه ترگمان]او توپ مگس را در زمین سمت چپ پرت می کند
[ترجمه گوگل]او توپ پرواز را در میدان چپ زد
[ترجمه گوگل]او توپ پرواز را در میدان چپ زد
5. Only Travis Hafner hit a fly ball to the outfield in the first five frames.
[ترجمه ترگمان]تنها Travis Hafner به توپ مگس در پنج فریم اول برخورد کرد
[ترجمه گوگل]تنها Travis هافنر در پنج فریم اول یک توپ پرواز را به میدان خارج کرد
[ترجمه گوگل]تنها Travis هافنر در پنج فریم اول یک توپ پرواز را به میدان خارج کرد
6. I couldn't catch a fly ball if my life depended on it!
[ترجمه ترگمان]اگر زندگی من به آن وابسته بود نمی توانستم توپ مگس را بگیرم
[ترجمه گوگل]اگر زندگی من به آن بستگی داشته باشد، نمی توانم یک توپ پرواز بگیرم
[ترجمه گوگل]اگر زندگی من به آن بستگی داشته باشد، نمی توانم یک توپ پرواز بگیرم
7. Fly ball to the right field.
[ترجمه ترگمان]توپ را به سمت راست پرواز کنید
[ترجمه گوگل]پرواز توپ را به سمت راست
[ترجمه گوگل]پرواز توپ را به سمت راست
8. Another guy gets up and it's a long fly ball to Because. Why?I don't know.
[ترجمه ترگمان]یه نفر دیگه هم بلند میشه و یه توپ پرواز طولانی برای این کار داره چرا؟ - نمی دونم
[ترجمه گوگل]یک پسر دیگر بلند می شود و آن یک توپ پرواز طولانی به دلیل است چرا؟ نمی دانم
[ترجمه گوگل]یک پسر دیگر بلند می شود و آن یک توپ پرواز طولانی به دلیل است چرا؟ نمی دانم
9. The batter a fly ball to the outfield, right in between the left fielder and fielder.
[ترجمه ترگمان]توپی که توپ را به سمت راست هدایت می کند، درست بین مهاجم و مهاجم باقی می ماند
[ترجمه گوگل]خمیر توپ پرواز به خارج از محوطه، درست در میان طرفداران چپ و فیلدر
[ترجمه گوگل]خمیر توپ پرواز به خارج از محوطه، درست در میان طرفداران چپ و فیلدر
10. The high fly ball arched toward the stands.
[ترجمه ترگمان]توپ پرواز کنان به طرف جایگاه تماشاچیان خم شد
[ترجمه گوگل]توپ بالایی بالا به سمت مخروط شیب دار است
[ترجمه گوگل]توپ بالایی بالا به سمت مخروط شیب دار است
11. David Justice was next, and he lofted what appeared to be a routine fly ball to medium center.
[ترجمه ترگمان]دیوید جاستیس (دیوید جاستیس)در جایگاه بعدی قرار گرفت و به نظر می رسید که یک توپ پرواز معمولی به مرکز رسانه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]عدالت دیوید بعدی بود و او چیزی را که به نظر می رسید یک توپ پرواز معمولی به مرکز متوسط است
[ترجمه گوگل]عدالت دیوید بعدی بود و او چیزی را که به نظر می رسید یک توپ پرواز معمولی به مرکز متوسط است
12. On the first pitch of the game, their lead-off hitter swatted a lazy fly ball down the right-field line.
[ترجمه ترگمان]در اولین گام این بازی، ضربه زدن به سمت راست، ضربه محکمی به توپ مگس تنبل در خط راست زمین می زند
[ترجمه گوگل]در زمین اول بازی، هیتلر سرمربی تیمش یک توپ پرواز تنبل را در خط راست میدان کشید
[ترجمه گوگل]در زمین اول بازی، هیتلر سرمربی تیمش یک توپ پرواز تنبل را در خط راست میدان کشید
13. It appeared he had one of them when Brady Anderson lofted a high fly ball to center.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او یکی از آن ها را دیده است که بردی اندرسون یک توپ پرنده بلند را به مرکز پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او یکی از آنها زمانی بود که برادی آندرسون یک توپ بالایی را به مرکز پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او یکی از آنها زمانی بود که برادی آندرسون یک توپ بالایی را به مرکز پرتاب کرد
پیشنهاد کاربران
پرتاب توپ
طیار
کلمات دیگر: